حقيقت چنين است: هر
كه به هنگام نيازمندى تو و توانايى او، بر سود رسانى به تو بىپروا باشد، او دشمن
تو است، كلمه دشمن را- از آن رو كه بىپروايى از لوازم دشمنى است- از چنان كسى
استعاره آورده است، و كبراى مقدّر آن نيز چنين است: هر دشمنى سزاوار اجتناب و دورى
است.
(62687-
62680) هيجدهم: او را متوجّه ساخته است كه نااميدى از بعضى خواستهاى دنيايى، گاهى
وسيلهاى است براى ايمنى از نابودى و نجات از هلاكت، آنجا كه طمع در چنان
خواستهاى- مانند طمع رسيدن به سلطنت و نظاير آن- باعث هلاكت مىگردد.
(62705-
62688) نوزدهم: با عبارت: ليس كل عورة (هر زشتى نبايد) تا كلمه رشده، او را بر اين
مطلب توجّه داده است كه پارهاى از امور ممكن و فرصتها باعث غفلت جوينده بينا از
حركت به جانب هدف خود و مانع راه بردن به سوى آن و رسيدن به آن مىشوند، در صورتى
كه يك فرد نابينا به هدف مىرسد. كلمه «بصير بينا» را براى خردمند زيرك، و نابينا
را براى نادان ابله استعاره آورده است هدف از اين گفتار، منع از افسوس خوردن و
بىتابى كردن نسبت به خواستههايى است كه وصول به آنها ممكن بوده اما از دست
رفتهاند.
(62711-
62706) بيستم: او را سفارش كرده است تا كار بد را تأخير اندازد و در آن شتاب نكند،
و بر اين مطلب به وسيله قياس مضمرى توجه داده و صغراى آن را چنين ذكر فرموده است:
زيرا تو هر وقت بخواهى مىتوانى بر انجام آن شتاب ورزى، و كبراى آن نيز در حقيقت
چنين است: و هر چيزى كه چنان باشد شايسته شتاب نيست، چون از بين رفتنى نيست، و
نظير آن است از سخنان حكمتآميز عبارت زير: «پيش از كار بد به كار نيك اقدام كن،
زيرا تو هميشه بر كار نيك قادر نيستى در صورتى كه به كار بد هرگاه بخواهى
توانايى».
(62717-
62712) بيست و يكم: او را بر ضرورت بريدن از نادان به وسيله قياس مضمرى