امّا جمله دوم: مقصود
از عدل، اعتقاد به جريان عدالت در تمام كارها و گفتههاى خداوند متعال است، و از
لوازم چنين ويژگى آن است كه بنده خدا او را متهم نسازد بر اين كه خداوند او را بر
عمل ناروا مجبور ساخته و بعد او را به كيفر برساند و يا اين كه او را تكليف
مالايطاق نمايد، و نظاير اينها از مسائل مربوط به اصول دين كه معتزله در آنها به
ظواهر قرآن توجه كردند.
«با وجود
حكمت و دانايى، خيرى در خاموشى نيست چنان كه با جهل و نادانى خيرى در گفتار نيست»
[شرح]
(86805-
86793) خاموشى از گفتن حكمت، صفتى ناروا و انحراف از فضيلت گفتار است، و گفتار از
روى نادانى زياده روى است و خيرى در آنها نيست، بلكه خير در حد متوسّط و سخن حكيمانه
است.
«خدايا ما را
آب ده، از ابرهاى رام فرمانبردار، نه با ابرهاى سخت نافرمان».
[شرح]
(86863-
86813) سيد رضى مىگويد: اين سخن از كلماتى است كه فصاحتش شگفتآور است، توضيح اين
كه امام (ع) ابرهايى را كه داراى رعد و برق و صاعقهها هستند به شتران سركش كه
برمىجهند با بارها و برمىجهانند سواران را و ابرهاى خالى