«دورى كردن
تو از كسى كه علاقهمند به توست، باعث كم بهرگى توست، و علاقهمندى تو به كسى كه
به تو بىاعتناست باعث ذلّت توست».
[شرح]
(86351-
86339) امّا مطلب اوّل، از آن روست كه دوستان زياد براى كمك بر اصلاح امر دنيا و
آخرت باعث كمال بهرهمندى مىباشند، بنا بر اين دورى از ايشان باعث كم بهرگى است،
و از طرفى در برابر علاقه دوستان، ابراز علاقه، خود فضيلتى است براى نفس، بنا بر
اين عدم علاقه باعث نقصان اين فضيلت است.
امّا مطلب
دوم، بديهى است كه لازمه علاقه تو به كسى كه به تو اعتنايى ندارد، خوارى و كرنش در
برابر اوست. اين دو عبارت، دو صغرا براى قياسات مضمرى هستند كه بدان وسيله از دورى
نسبت به كسى كه علاقمند است، و علاقمندى نسبت به كسى كه از تو دورى مىورزد، برحذر
داشته است.
«فرزند آدم
را چه به فخر فروشى كه آغازش آب گنديده و آخرش مردار است، نه روزى خود را مىدهد،
و نه مرگ را از خود مىراند».
[شرح]
(86398-
86381) امام (ع) از جمع بين انسان و افتخار، به صورت تعجّب پرسيده است، و به عدم
مناسبت بين آنها وسيله قياس مضمرى اشاره كرده است كه مقدمه صغراى آن، جمله اوّله
... است، و كبراى مقدّر آن چنين است: و هر كه چنين