«هر كه داراى
نفس كريم و بزرگوار بود، خواستههاى نفس در نزد او بىارزش مىگردد».
[شرح]
(86323-
86317) توضيح اين كه نفس و خواستههايش دو دشمن انسانند، احترام يكى باعث خوار
داشتن ديگرى است پس هر كس نفس خود را گرامى داشت، آن را از عذاب خدا حفظ و حمايت
مىكند، و اين خود باعث خوار ساختن شهوت و بىاعتنايى به آن است، زيرا هواى نفس
خلاف آن را خواستار است.
«كسى شوخى
بسيار نكرد، مگر اين كه بخشى از عقل خود را از دست داد».
[شرح]
(86335-
86327) توضيح اين كه عقل باعث حفظ آبرو، و ماندن در حدّى است كه صاحبش محترم بماند
و سبك شمرده نشود، و شوخى بيجا خلاف آن را مىطلبد، و مستلزم خلاف عقل و از دست
دادن آن است.
كلمه: «مجّ»
را براى آن مقدار، از عقل كه انسان در اثر شوخى و يا شوخيها آن را از دست مىدهد
استعاره آورده است، به طورى كه گويى انسان، آن را همچون آبى كه از دهان خود، به
دور مىاندازد، به دور انداخته است.