1- آنان به باطن و
حقيقت دنيا و هدف حكمت الهى از پيدايش دنيا مىنگرند و در نتيجه مطابق آگاهى خود
عمل مىكنند، در موقعى كه مردم به ظاهر آن يعنى به آرايش و اندوختههاى دنيا توجّه
دارند.
(85942-
85936) 2- و به پايان دنيا مشغولند يعنى آنچه را كه خداوند مقابل چشمشان، به عنوان
هدف اصلى و نتيجه آمادگى از دنيا قرار داده است كه همان اجر و مزد و خوشنودى خدا
مىباشد، آن گاه كه مردم به وضع حاضر و لذّات موجود دنيا سرگرمند.
(85948-
85943) 3- آنچه را كه از دنيا ممكن بود باعث نابودى آنها شود، آنها نابود
ساختهاند، يعنى نفس امّارهاى را كه مىترسيدند بر آنها غلبه كرده و بر عقلشان
چيره شود و در نتيجه باعث مرگ و نابودى آنها در آخرت گردد. و احتمال دارد كه
مقصود- به صورت استعاره- همان اندوختههاى دنيا باشد كه باعث نابودى انسان
مىگردند، و گويى از آن جهت كه آنان دنيا را ترك كرده و به آن توجّهى ندارند، دنيا
در نزد آنها مرده و فراموش شده است.
(85955-
85949) 4- و ترك مىكنند از دنيا آنچه را كه مىدانند سرانجام آنها را ترك خواهد
كرد، يعنى همان زيب و زيور دنيا كه با مردن ايشان آنها را ترك خواهد گفت. من در هر
دو مورد براى بيان جنس است.
(85965-
85956) 5- بهره فراوان ديگران را از دنيا كم بهرگى، و دريافت آنها را از دنيا، از
دست دادن مىدانند، يعنى كم بهرگى از خير آخرت و از دست دادن آن، از آن رو كه
دريافت دنيا و بهره زياد از آن چنين نتيجهاى را دارد.
(85974-
85966) 6- با آنچه مردم سازش دارند، يعنى با دنيا، دشمن، و با آنچه مردم آن را
دشمن مىدارند يعنى آخرت، در صلح و سازشند.
(85980-
85975) 7 و 8- به وسيله ايشان كتاب دانسته شد، چون ايشان كتاب را پاسدارى و تفقّه
مىكنند و به ديگران مىآموزند، و به وسيله كتاب ايشان شناخته شدند به