وى به خود بيش از
ديگران عنايت دارد، به فرزندش هشدار داده است. [چنان كه شاعرى گفته است:] اگر سينه
انسان از نگهدارى راز خود به تنگ آمده، پس سينه كسى كه راز شرا به او مىسپارد،
تنگتر خواهد بود.
(62188-
62184) سيزدهم: همچنين او را از راه تمثيل و تشبيه متوجّه دورى از شتابزدگى و تأمل
در جستن مصالح كرده است با اين بيان، كه بسا كسى در انجام كارى شتاب مىكند كه به
زيان اوست. پس اصل، شخص شتاب كننده و فرع، همان مخاطب است، و علّت ضرر و زيان، همان
شتابزدگى بوده، و حكم عبارت از زيان بردن است.
(62191-
62189) چهاردهم: او را متوجّه ترك پرگويى كرده است با تشبيه ديگرى كه اصل همان شخص
پرگو، و فرع آن طرف مخاطب، علّت آن پرگويى و حكم آن ياوه گويى است. و هدف آن است
كه خود را در ارتباط با پرگوها كه عمل آنها با ياوهگويى همراه است، مورد توجّه
قرار دهد، و در نتيجه پرگويى را- به دليل همراه داشتن بيهودهگويى و به دنبال آن،
نكوهش- بايد ترك كند.
(62195-
62192) پانزدهم: او را به ارزش انديشيدن در كارها متوجّه كرده با اين عبارت: «هر
كه بينديشد بينا و هوشيار گردد»، يعنى با چشم بصيرت خود، حقايق و سرانجام كارها را
ببيند.
(62200-
62196) شانزدهم: به او دستور داده است تا با نيكان همدم شود، به وسيله قياس مضمرى
كه صغراى آن، عبارت: «تكن منهم»- تا از آنها باشى- بر مىآيد، كه در حقيقت چنين
است: زيرا همدم بودن با ايشان موجب آن است كه از آنها گردى. و كبراى مقدّر نيز
چنين است: و هر چه را كه باعث شود تا از زمره آنها گردى، بايد انجام دهى.
(62206-
62201) هفدهم: و همچنين او را مأمور كرده تا از اهل شرّ، كناره گيرد و دورى