گزيند، زيرا دورى از
آنها باعث مىشود تا در دنيا و آخرت در شمار آنها نيايد، و روش استدلال مانند
عبارت قبلى است.
(62214-
62207) هيجدهم: او را نسبت به زشتى خوردن مال حرام هشدار داده است، تا نهايت
اجتناب و دورى را بنمايد. با نكوهشى كه در ضمن قياس مضمرى فرموده است كه صغراى آن
همان جملهاى است كه ذكر شده است، علّت اين كه آن زشتترين نوع ستم است، به جهت
اين كه شخص ضعيف در موضع ترحّم است بنا بر اين ستمكارى نسبت به او، جز از دل با
قساوت و روحيّهاى به دور از رقّت و رحمت و عدالت، برنمىخيزد، و ديگر اين كه از
طرف شخص ضعيف دفاع و جلوگيرى از آن ظلم به عمل نمىآيد، بنا بر اين چنين ظالمى بيش
از هر كسى به دور از عدالت است. و كبراى مقدّر آن نيز چنين است: و هر چه كه
زشتترين نوع ستم باشد، دورى كردن از آن سزاوارتر است.
(62221-
62215) بيستم: به او هشدار داده است كه مدارا كردن در پارهاى از موارد، مانند
سختگيرى و درشتى است از آن رو كه غالبا به مصلحت زيان مىرساند و هدف را از بين
مىبرد، بنا بر اين، به كار بستن درشتى در چنين موردى غالبا مثل مدارا كردن در جهت
ارتباط با مصلحت و رسيدن به هدف است، پس درشتى در چنان موردى بهتر از مدارا كردن
است. كلمه خرق (درشتى) اوّل، و كلمه رفق (مدارا) در مرتبه دوّم استعاره براى
مداراى اوّل و درشتى دوّم است، به همان دليل مشابهت كه گفتيم، و به همين معنى ابو
الطيّب اشاره كرده است:
قرار دادن
جود و بخشش به جاى شمشير به همان اندازه، به بزرگى انسان زيانبخش است، كه قرار
دادن شمشير در جاى لطف و بخشش.
(62228-
62222) بيست و يكم: توجّه داده است كه بعضى از چيزهايى كه داراى مصلحت ظاهرى است،
گاهى داراى مفسده نيز مىباشد، با اين بيان: بسا دارويى كه خود درد است. بعلاوه،
بعضى چيزها كه مفسده ظاهرى دارد، گاهى همراه با