(83197-
83188) 2- هر كه به روزى خدا داده راضى باشد، به آنچه از دست داده غم نمىخورد،
توضيح آن كه غم خوردن براى از دست رفته، برخاسته از نداشتن قناعت و عدم رضايت به
روزى موجود است پس عدم لازم، مستلزم عدم ملزوم، يعنى غم خوردن براى از دست رفته
است.
(83204-
83198) 3- هر كس شمشير ستم بركشد با همان شمشير كشته شود، كنايه از ستمكارى است
بديهى است كه ستم باعث نابودى ستمكار است. اين مطلب در چند جا گذشت.
(83209-
83205) 4- و هر كس در كارها خود را به زحمت اندازد، هلاك شود، يعنى كسى كه به خود
سختى و مشقّت دهد، خود را در معرض هلاكت قرار داده است.
(83214-
83210) 5- هر كس خود را در گردابهاى درياى زندگى اندازد غرق شود. كلمه لجج را براى
كارهاى مهم مانند جنگها و تدبير حكومتها، و لفظ غرق را براى هلاك شدن، استعاره
آورده است.
(83220-
83215) 6- هر كس در جاهاى بد قدم گذارد، متّهم شود، زيرا آن جاها محلّ تهمت و ورود
به آن جاها از نشانههايى است كه باعث بدگمانى مىشود، مانند معاشرت با بدكاران و
امثال آن.
(83226-
83221) 7- و هر كس پر حرفى كند، خطايش زياد باشد، زيرا قبلا گذشت كه كمال عقل
مستلزم كم حرفى است، بنا بر اين پر حرفى مستلزم نقصان عقل است و نقصان عقل نيز
مستلزم خطاى زياد و گفتار بدون انديشه و تدبير است.
(83232-
83227) 8- و هر كس زياد مرتكب اشتباه شود، كم شرم باشد، زيرا دانستى كه شرم همان
چيزى است كه بخوبى جلو انجام كارهايى را مىگيرد كه انجام و اقدام بر آنها- به
دليل پيامد ناروايشان- زشت است. و اقدام بر خطا وسيله پرحرفى با خوددارى از آن
امور و از جمله خود پرحرفى، منافات دارد.