5- از
گردنفرازى بيزار است. چون اين صفت مانند خودبينى و خودپسندى ريشه تمام پستيهاست. و
همچنين دشمنىاش با رياكارى به خاطر دورى از اين صفت ناپسند است.
6- غم
طولانىاش به خاطر نگرش مداوم بر مرگ و پس از مرگ است كه در پيش روى اوست.
7- والا
همتىاش از آن روست كه والا همّتى و دورى از پستيهاى دنيا و توجه به هدف نهايى
يعنى سعادت جاودانه اخروى از ويژگيهاى مؤمن است.
8- خاموشى
بسيار او به خاطر كمال عقلش مىباشد و جز به مقدار نياز و براى گفتن سخنى كه حكمت
و مصلحت دارد، دم بر نمىآورد.
9- اوقات
زندگىاش را به عبادت پروردگارش مشغول است.
10- سپاسگزار
است، يعنى خدا را فراوان سپاس مىگويد.
11- بردبار
است، يعنى در برابر آزمون الهى صبور است.
12- در
انديشه ملكوت آسمانها و زمين و دريافت آيات خدا و بينشى كه از آنها كسب مىكند،
فرو رفته است.
13- در دوست
شدن با هر كسى امساك مىورزد، از آن رو كه وى براى مراتب دوستى و دوستان ارزش قائل
است. و اينان دوستان راستين در راه خدايند، و بسى اندكند، بنا بر اين، دوستى را به
دست پيشامدها نمىسپارد و همين طور با هر كسى كه خواهان محبت و دوستى با اوست
دوستى نمىكند. و احتمال دارد مقصود آن باشد كه هرگاه كسى را به دوستى گرفت، امساك
مىورزد تا مبادا دوستىاش را تباه سازد و يا با دوست خود سهلانگارى كند. و بعضى
به فتح خاء روايت كردهاند: الخلّة: حاجت يعنى وقتى كه براى او حاجتى پيش آيد، از
اين كه حاجت خويش را از كسى درخواست كند، خوددارى مىورزد.