امام (ع) مىفرمايد:
هر گاه تو- مثلا- بيست دينار از كسى طلبكار بودى، و او از تو گرفته و كنارى گذاشته
است بدون اين كه در آن تصرّفى بكند، و تو گمان مىكنى كه اگر از او طلب كنى، به تو
پس مىدهد، پس اگر يازده ماه بر آن گذشت و شب اوّل ماه دوازدهم را ديدند، زكات آن
پول بر تو واجب است.
اللّجب، در
شعر أعشى يعنى ابرى كه صدادار و با غرّش است. مقصودش از «فراتى» همان فرات است، و
ياء براى تأكيد مىباشد، چنان كه در شعر ديگرى است: «و الدّهر بالانسان دوّارى»
يعنى: دوّار است. و احتمال مىرود كه منظورش رود منسوب به فرات باشد. و بوصىّ نوعى
از كشتيهاى كوچك (زورق) است. و ماهر يعنى: شناگر. مقصود شاعر آن است كه نبايد آن
چاهى را كه ترديد است آيا آب دارد يا نه- به دليل دورى شباهت- به فرات در وقت
طغيانش تشبيه و مقايسه كرد. و اين شعر همچون ضرب المثلى است براى ناهمسانى بخيل با
شخص كريم.
(4007) 7-
در سخن امام آمده است، وقتى كه لشكرى را بدرقه مىكرد، و به ميدان جنگ مىفرستاد: