رويد، زيرا سرما با
جسم انسان همان كارى را مىكند كه با درختان، اولش مىسوزاند و آخرش مىروياند».
[شرح]
(76851-
76832) خوددارى و پوشش در آغاز سرما واجب شده است، چون آغاز سرما اول پاييز است و
تابستان و پاييز در خشك بودن شريكند، پس وقتى كه سرما فرا مىرسد، و بر بدنها نيز
وارد مىشود در حالى كه بدنها در اثر گرما و خشكى تابستان، آمادگى براى تخلخل و
باز شدن منافذ رگ و پى و خشكى پيدا كرده، و اثرپذيرى بدن زياد، و تأثير سرما در
اثر فشار حرارت غريزى سريع مىگردد، در نتيجه نيروهاى سردى و خشكى در بدن قوّت
مىگيرد كه اين هر دو طبيعت مرگند، به همين دليل درختان خشكيده و برگها سوخته
مىشوند و مىريزند و بدنها لاغر و نحيف مىگردند.
اما دستور به
استقبال از آخر سرما يعنى آخر زمستان و آغاز فصل بهار، از آن جهت است كه زمستان و
بهار در رطوبت شريكند و فرقشان در اين است كه زمستان سرد و بهار گرم است. پس سرماى
پسين هر گاه آميخته به گرماى بهارى شود و شدتش بدان وسيله درهم شكند، بعد از آن
شكستى و زيانى به بدنها ندارد و حرارت غريزى قوّت مىگيرد و گسترده مىشود، و به
وسيله سرما با رطوبت معتدل گشته، آمادگى براى مزاج پيدا مىشود كه خود طبيعت زندگى
است. و باعث رشد و نيرو گرفتن بدنها و شكوفائى برگها و ميوههاست.
عبارت:
فانّه ...
صغراى قياس
مضمرى است كه بدان وسيله به برخوردارى و استقبال از سرما توجه داده است، و كبراى
مقدّر آن نيز اين است: و هر چه آن طور باشد لازم است از آغازش خوددارى و از پايانش
استقبال نمود.