(بكالى، به
كسر باء): منسوب به بكاله نام روستايى از روستاهاى يمن است (رامق): ناظر، بيدار
(عريف): كسى كه با مأمور دولت همكارى مىكند و راز مردم را به او مىگويد
[ترجمه]
«اى نوف!
خوابى يا بيدار؟ عرض كردم: يا امير المؤمنين بيدارم. فرمود: اى نوف خوشا به حال
پارسايان دنيا كه به آخرت دل بستهاند، آنان كسانى هستند كه زمين را فرش، و خاك
زمين را بستر، و آب آن را نوشيدنى گوارا قرار داده و قرآن را پيراهن و دعا را جبّه
خويش ساختهاند، و به اين ترتيب به روش حضرت مسيح (ع) دنيا را از خود دور كردند.
اى نوف، داود
در اين وقت شب از جا بلند شد و گفت: اين ساعتى است كه در آن ساعت بندهاى درخواست
نمىكند مگر اين كه روا مىگردد. جز آن كسى كه عشر بگير، يا خبرچين حكومتيان، گزمه
و فراش حكومتى، يا نوازنده ساز (تار و تنبور) و يا دهل زن باشد». (بعضى گفتهاند:
عرطبه يعنى دهل، و كوبه يعنى تار و ساز).
[شرح]
(75946-
75892) بيرون رفتن امام (ع) در آن وقت به همان جهت است كه از حضرت داود (ع) نقل
كرده است و نيز از آن رو كه وقت آزادى است براى توجه و انديشيدن در باره آفرينش
آسمانها و آراستگى آنها، سپس پارسايان در دنيا را با شش ويژگى به منظور پيروى
ديگران از آنان معرفى فرموده است: