(ضباء):
تيرهاى از اولاد قهر بن مالك بن نضر بن كنانه بود.
(سدول، جمع
سدل): چيزى كه بر كجاوه آويزند.
(تململ): بر
خود پيچيدن از شدّت درد و اندوه.
(سليم):
مارگزيده.
(وله): غم
زياد.
[ترجمه]
«اى دنيا! اى
دنيا! از من دور شو. آيا خود را به من مىنمايانى؟ و خواهان من هستى؟ آن هنگام
نزديك مبادا! هيهات! مرا به تو نيازى نيست شخص ديگرى را بفريب! من تو را سه طلاقه
كردهام كه از آن راه بازگشتى نيست! پس زندگانى تو كوتاه و ارزش تو اندك و آرزوى
تو ناچيز است. آه از كمى توشه، و درازى راه و دورى سفر و سختى منزلگاه».
[شرح]
(74942-
74883) اين مرد [ضرار] از اصحاب امام (ع) بود. وقتى كه پس از شهادت آن حضرت بر
معاويه وارد شد، معاويه به او گفت: على را براى من توصيف كن. او گفت: مرا از اين
كار معاف بدار. معاويه گفت: به خدا سوگند كه بايد اين كار را بكنى، اين بود كه
ضرار اين مطالب را گفت، معاويه به قدرى گريست كه ريشش از اشك چشم تر شد.
على (ع) دنيا
را به صورت زنى مىديد كه خود را آراسته و طورى خود را بر او عرضه مىكند تا به
وصالش برسد در حالى كه براى وى [على (ع)] ناخوشايند بود. پس امام (ع) خطاب به او،
چنين مىگفت: و اليك: از اسماء افعال است يعنى: دور شو، و عنّى متعلّق به چيزى است
كه معناى فعل را دارد. و استفهام امام (ع) در عبارت: آيا خود را به من مىنمايانى،
و خواهان من هستى؟ استفهام انكارى و نيز نوعى بىارزش ساختن دنيا و دور شمردن
موافقت خود با خواسته آن است.
(74945-
74943)
و لا حان
حينك!
يعنى: آن وقت
نزديك مباد! يعنى هنگام فريب خوردن من