به وجه شبه آن با
عبارت: يبهظه ... عليه اشاره كرده، با اين توضيح كه معاويه در امر خلافت بسيار
كوشا بود امّا در راه به دست آوردن آن سرگردان، و چون علم به نتيجه تلاش خود نداشت
و نمىدانست كه نتيجه كارش خوب است، يابد، بىباكانه در پى آن مىرفت، همانند شخص
ايستاده سرگردان در يك كار كه از ايستادن زياد، خسته شده و نمىداند كه چرا
ايستاده است.
(72697-
72674) آن گاه امام (ع) به اين مقدار از تشبيه براى معاويه راضى نشده، بلكه از باب
مبالغه در غفلت و سرگردانى معاويه و فرو رفتن او در لاك خويش، مىگويد: «و لست به»
يعنى تو همانند او نيستى و او در شباهت نسبت به تو اصل نيست بلكه او شبيه تو است،
يعنى براستى تو در اين تشبيه اصل مىباشى.
سپس، سوگند
ياد كرده است كه اگر نبود بعضى جهاتى كه بنا بر آنها مىخواهم تو بمانى، يعنى براى
ملاحظه پارهاى مصلحتها نبود هر آينه ضربات كوبنده [از طرف امام (ع)] به او
مىرسيد كه مقصود از آن سختيهاى جنگ است، و اين كه سختيهاى آن استخوان را درهم
مىشكند و گوشت را مىزدايد، كنايه آورده از شدّت و سختى جنگ.
(72715-
72698) آن گاه به عنوان سرزنش به او خبر داده كه شيطان او را از بازگشت به كارهاى
نيك، يعنى سر در خط فرمان امام (ع) نهادن و ترك فتنه و آشوب و همچنين از اين كه به
سخن پندآميز گوش فرا دهد مانع شده است و اين سخن نوعى فراخواندن معاويه است به اين
اعمال كه وى به دليل وسوسه و منع شيطان تركشان كرده است. توفيق در دست خداست.