بر خداست، از چهارمين
مقدمه اين نتيجه گرفته مىشود: پس شخص نگونبخت آن كسى است كه پيمانشكن و فريبكار
است. و ممكن است مقدّمه صغرا چنين باشد: زيرا آن عمل، گستاخى بر خدا و باعث بدبختى
است، و كبراى مقدّر نيز چنين است: و هر چه آن طور باشد، اجتناب از آن ضرورى و لازم
است. به اين ترتيب از اوّل به نتيجه مورد نظر مىرسيم.
(69346-
69317)
2- عبارت:
و قد جعل ... جواره و امنا
يعنى: خداوند
عهد و پيمان را ...
محل امنى
براى زيستن در سايه لطف خود قرار داده است. لفظ: «الحريم» را استعاره براى عهد و
پيمان آورده و با كاربرد كلمه: «السكون» به طور استعاره ترشيحى به برخوردارى بنده
از نعمت و بهرهبردارى از جوار رحمت او اشاره نموده، و بدين وسيله بر جهت استعاره
كه همان اعتماد و اطمينان به خدا و در امان ماندن از فتنه است، توجّه داده، و حريم
را به نوعى مانع تشبيه كرده است، و اين سخن به منزله صغراى قياس مضمرى است كه
كبراى آن مىشود: و هر چيزى كه آن چنان باشد، شكستن آن و فريبكارى در آن روا نيست.
(69353-
69347) نوزدهم: او را از انعقاد قرار دادى كه راههاى عذر و بهانه در آن باز باشد،
يعنى پىآمدهاى ناروا داشته باشد نهى كرده است. و اين كنايه از دستور به استوار
نمودن قرار دادهاست.
(69363-
69354) بيستم: او را از اعتماد بر گفتار مبهم، در سوگندها و پيمانها، پس از آن كه
پيمان محكم و استوارى از ديگرى گرفته و يا شخص ديگر چنين پيمان محكمى با او بسته
است، منع كرده است و نمونه گفتار دو پهلو و مبهم، سخنى است كه طلحه و زبير در بيعت
خود با على (ع) در لفافه و از سر تزوير بيان كردند. يعنى نه از خودت بايد چنين
كارى سر بزند و نه به ادّعاى ديگران توجّه داشته باش.
(69407-
69364) بيست و يكم: او را نهى كرده است از اين كه تنگناى كار مربوط به پيمان