هر دلى كه آن طور
باشد، بايد قبل از هر چيز بذر ادب بر آن افشاند و نهال حكمت را در آن غرس كرد. از
اين رو پيش از اين كه دل وى براى پيروى حق قساوت بگيرد و به امور باطل سرگرم شود،
بايد اقدام به ادب او كرد.
(60550-
60504) سپس به انگيزه ديگرى از انگيزههاى نهايى براى اقدام كردنش به ادب اشاره
فرموده است، و آن اين است كه با دقّت نظر و نهايت انديشه خود از آنچه اهل تجربه
آزمودهاند استقبال كند تا براى وصول به هدفهاى علمى از رنج آزمايش و تجربه كارى
معاف شود و از دانش تجربى، به آنچه كه اهل تجربه بدان رسيدهاند، برسد و بسا كه
چيزى براى آنها تاريك بوده است امّا براى او روشن گردد. و فرق گذاشته است بين كسى
كه از زلال دانش برخوردار مىشود و دانشش به گونهاى روشن و آشكار در دسترس قرار
مىگيرد كه تنها زحمت كسب دانش در اين مورد برايش كافى است، و بين كسى كه تلاش و
كوشش نموده و در راه تحصيل علم متحمّل زحمت گشته و با امواج سهمگين ترديدها و
تاريكى شبهات روبرو شده است. تمام اينها مطالبى است كه در پذيرش وصيّت و عمل به محتواى
آن يعنى حكمت و ادب، مؤثر است، زيرا ارباب تجربه اگر با همه سختيهايى كه در راه
دانش وجود داشته، در تحصيل آن تلاش و كوشش كردهاند، پس براى او شايستهتر است كه
بكوشد و بدون زحمت آن را به دست آورد.
(60590-
60551)
مقصد دوم:
به برترى خويشتن و كمالات علمى خود پرداخته است.
و آنگهى به
اين مطلب كه او [يعنى: فرزندش] مورد نهايت توجّه و محبّت اوست و نيز به علوم و
معارفى كه شايسته تعليم به فرزندش مىباشد، اشاره فرموده و بدان اكتفا مىكند و به
چيز ديگرى نمىپردازد، و در نهايت هدف او از تمام اينها آماده ساختن وى براى پذيرش
سخن خويش است. همان طور كه هدف يك سخنگو از ذكر فضيلت خود و ساير چيزهايى كه براى
پذيرش مقصود خود لازم مىداند، آنست كه شنوندگان را قانع كند، از اين رو حضرت على
عليه السلام، به