پسنديده است، خوشحال،
و هر كه زمام اختيارش را به دست شيطان داده و با او در ستيز نبوده است پشيمان است.
تو ما را به حكم قرآن دعوت كردى با اين كه خود از اهل قرآن نيستى، و ما به تو پاسخ
مثبت نداديم، بلكه ما حكم قرآن را پذيرا شديم. والسلام».
[شرح]
(65624-
65582) اين بخش از نامه امام (ع) به معاويه پس از حكميت، و پس از آن است كه معاويه
به حكم آن دو نفر حكم تمسك جسته است، و احتمال دارد نامه موقعى باشد كه امام (ع)
حكميت را پذيرفت.
امام (ع) اين
بخش از نامه را با تذكر در باره ستم، دروغ و دورى از آنها به دليل پيامدى كه دارند
يعنى نابودى دين و دنياى انسانى و نيز فاش ساختن كاستى و عيب او در نزد عيبجويش
آغاز كرده است. اما در مورد دينش چون آن دو [ستم و دروغ] صفات رذيلهاى هستند بر
ضد عدالت و عفّت، و مخالف با ايمان و ديانت. و امّا در مورد دنيايش، چون بزرگترين
هدفهاى دنيايى براى خردمندان، نام نيك است و نام نيك تنها در سايه بروز مكارم
اخلاقى به دست مىآيد نه رذايل اخلاقى. مقصود امام (ع) از چيزى كه فوت آن مقدّر
شده است، همان است كه معاويه آن را در جنگ با امام (ع) بهانهاى براى خود ساخته
بود، يعنى خونخواهى عثمان كه به منزله صغراى قياس مضمرى است كه امام (ع) به آن
استدلال بر ضرورت ترك زحمت و لزوم خوددارى از مشقّت را نموده است، و كبراى مقدّر
قياس چنين است: هر كس چنان باشد چارهاى جز ترك خونخواهى ندارد.
آن گاه
معاويه را از حال كسانى كه در پى كار بيهودهاى برآمدند و امر خدا را در آن باره
توجيه كردند، با خبر ساخته است. و آن اشاره به اصحاب جمل است كه طالب حكومت و
سلطنت بودند، و امر خدا را تأويل كردند، يعنى در مورد