به مدينه تنها براى
اعتراض به عثمان بوده باشد، نه براى كشتن او، بنا بر اين ستايش امام (ع) از ايشان
به خاطر اعتراض كه آن اعتراضى بجا و قابل ستايش بوده است، امّا قاتلان عثمان و
كسانى كه او را در خانه محاصره كردند،- كه گروه كوچكى بودند- شايد در آن ميان از
مردم مصر جز اندكى نبودند، و در سخن امام (ع) چيزى كه مشعر بر مدح قاتلان عثمان
باشد وجود ندارد.
كلمه «سرادق»
را براى ظلمى كه فراگير نيك و بد و حاضر و مسافر مىباشد، استعاره آورده است،
همچون چادرى كه در برگيرنده اهل چادر است، امام در سخنان خود معروف و منكر را در
مقابل هم آورده، و مقصود نفى منكر نبوده است، بلكه مقصود امام (ع) نفى خوددارى از
منكر مىباشد.
(63677-
63645)
دوم:
عبارت: امّا بعد ...
برادر مذحج
سرآغاز نامه است: در اين عبارت مردم را به طور اجمال از فرستادن اشتر مطّلع ساخته
و او را به اوصافى معرّفى كرده كه باعث ميل و رغبت ايشان بدو گردد، و از همّت والا
و دلبستگى او به تدبير جنگى و آمادگىاش در برخورد با دشمن، به طور اشاره و كنايه
با اين عبارت بيان داشته است كه او را به هنگام ترس خواب نمىربايد، و در وقت بيم
و هراس از دشمنان به دليل شجاعت و بىباكى، هراسى به دل راه نمىدهد، و مطلب را با
اين تعريف مورد تأكيد قرار داده و فرموده است كه او بر تبهكاران از آتش سوزندهتر
است. و اين توصيف با همه مبالغهاى كه دارد وصف درستى است.
زيرا برخورد
او با تبهكاران باعث ظنّ آنان به نابودى و سالم نجستن از دست او مىشد در صورتى كه
وجود آتش سوزان چنين نيست چون اميد به فرار از آتش و خاموش كردن آن وجود دارد آن
گاه پس از شمردن اوصاف برجسته مالك، نام او را ذكر كرده است كه اين روش رساتر
مىباشد چون مهمترين هدف تعريف مالك بوده است، نه تنها نام بردنش.
مذحج، به فتح
ميم، مانند مسجد: پدر قبيلهاى از يمن، مذحج بن جابر بن