مالك بن نهلان بن
سباست. نخع: بخشى از همين قبيله است، و اشتر از قبيله نخعى است.
(63697-
63678)
سوم: مردم
را مأمور به هدف يعنى گوش فرا دادن به مالك و اطاعت از امر او كرده است،
نه بدون قيد
و شرط، بلكه تا آنجا كه اوامر او مطابق و موافق حق باشد. و به حسن امتثال امر وى
به وسيله قياس مضمرى اشاره فرموده كه صغراى قياس اين گفتار امام (ع) است: «فانّه
سيف الضّريبه ...» ضربتش، لفظ شمشير را به اعتبار اين كه مالك، بر دشمن حمله
مىبرد و همچون شمشير نابودشان مىكرد، استعاره آورده و با ذكر واژه «الظّبه»
استعاره ترشيحى به كار برده است. و اين تعبير كه «او شمشيرى است كه كند نمىشود و
ضربتش سخت مؤثّر است» كنايه از آن است كه مالك با موفقيت حوادث را پشت سر مىگذارد
بدون اين كه در آنها توقّف و يا عقبگرد كند. اضافه «نابى» به كلمه «الضّريبه»
اضافه اسم فاعل به اسم مفعول است، يعنى: آن شمشير بىاثر نسبت به محلّ ورود و
مضروب خود نيست. و كبراى قياس در حقيقت چنين است: و هر كسى كه چنان باشد لازم است
مقدّم داشته شود و اگر در مورد جنگ و امثال آن فرمانى دهد، بايد فرمانش را اجرا
كرد.
(63723-
63698)
چهارم:
امام (ع) به ايشان دستور داده است تا حركتشان به سمت جبهه نبرد و باز ايستادن
ايشان از جنگ،
بر طبق امر
مالك باشد، و بر اين مطلب وسيله قياس مضمرى توجّه داده است كه صغراى آن عبارت است
از گفته امام (ع): فانّه امرى زيرا آن فرمان من است. و به كنايه اين مطلب را بيان
داشته است كه مالك، در جنگ و امثال آن دستورى نمىدهد، مگر اين كه بجا و بموقع
باشد، زيرا اوامر امام (ع) اين چنين بوده است، بنا بر اين هر كسى كه موافق آن دستورها
حركت كند پس دستورهاى امام (ع) نيز چنين است، و مقصود امام (ع) اين نيست كه تمام
اوامر مالك از كلّى و جزئى به طور معيّن و به تفصيل مطابق اوامر اوست، بلكه