responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه شرح نهج البلاغه نویسنده : ابن ميثم بحرانى ت محمدى مقدم و نوايى    جلد : 5  صفحه : 131

مى‌كرد كه او را يارى نكرده و خوار و تنها گذاشته، و يك بار مى‌پنداشت كه او قاتل صحابه پيامبر (ص) است و وحدت كلمه جامعه را به هم زده است، يك بار با دادن پول و صرف مال مسلمانان برخلاف دستور شرع، ديگران را از او برمى‌گرداند، و گاهى قبول مى‌كرد كه او شايسته رهبرى امّت است، و از او درخواست تأييد حكومت خود بر سرزمين شام را داشت، و افكار پوچى نظاير اينها را، خود مى‌ساخت، و در پى اين انديشه‌هاى باطل، سرگردان و حيرت زده مى‌ماند، با تضييع حقايقى كه بايد پايبند آنها مى‌بود، از قبيل اعتقاد بر اين كه على (ع) شايسته‌ترين فرد به امر خلافت است، و نسبت به عهد و پيمانهاى مطلوب و مورد رضاى پروردگار آگاهتر است، آن نوع پيمان و عهدى كه روز قيامت حجّت خدا بر بندگان است، همان طور كه خداى متعال مى‌فرمايد: وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ ... [1]

(63594- 63572) دوم: پاسخ امام (ع) به سخن وى در باره عثمان و افتخار به يارى و كمك او، و پرخاش وى در مورد اين كه، امام (ع) عثمان را خوار گذارده است.

عبارت: فانّك ... به منزله صغراى قياس مضمر است. توضيح قياس به اين ترتيب است، موقعى كه عثمان از معاويّه كمك و يارى خواست، معاويّه، امروز و فردا مى‌كرد، و وعده كمك مى‌داد تا اين كه سخت در محاصره قرار گرفت آن گاه يزيد بن اسد قسر بى را به جانب مدينه فرستاد، و به او گفت: هنگامى كه به محلّ ذى خشب رسيدى، همان جا توقّف كن و مگو: (شخص حاضر در صحنه چيزى را مى‌بيند كه غايب نمى‌بيند، زيرا من حاضرم و تو غايب.) يزيد، مى‌گويد: من در ذى خشب، توقّف كردم تا وقتى كه عثمان به قتل رسيد. آن گاه معاويه به وى دستور بازگشت داد، و او با سپاهى كه همراه داشت، به شام‌


[1] سوره اعراف (7) آيه (171) يعنى: هنگامى كه پروردگارت از فرزندان آدم پيمان گرفت.

نام کتاب : ترجمه شرح نهج البلاغه نویسنده : ابن ميثم بحرانى ت محمدى مقدم و نوايى    جلد : 5  صفحه : 131
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست