عبد مناف گرفتم، ولى از بزرگان، قبيله بنى
جمح از دست من گريختند، قريش به جانب كارى گردنكشى كردند كه شايستگى آن را
نداشتند، و بى آن كه به مقصود رسند گردنهاى آنان درهم شكست.»
[شرح]
(51894- 51831) در اين فصل به چند مطلب اشاره شده است:
1- نخست اين كه آن حضرت هر كدام از مخالفان خود را كه به قتل
مىرساند و نيز آنان كه از لشكر خود او كشته مىشدند، همهاش به منظور بر پا داشتن
دين و برقرارى نظم و عدالت بود.
اگر اشكال شود كه كشتن اين جمعيت زياد، فسادى حاضر و مشهود است.
پاسخ آن است كه: اگر چه اين كشتار نسبت به گروهى از مسلمانان در يك
شهرى مايه تباهى و فساد است ولى اگر آن را با مصلحت تمام جامعه مسلمانان بسنجيم
فسادى را موجب نمىشود و انجام دادن عملى كه فساد جزئى داشته باشد، براى بدست
آوردن مصلحت كلّى در بعضى از مواقع لازم است، چنان كه گاهى براى حفظ سلامت بدن
لازم است كه عضو فاسد آن قطع شود.
2- امام مىفرمايد: تحت بطون الكواكب اين عبارت كنايه بسيار ظريفى از
بيابان است، و منظور آن حضرت آن است كه من دوست نداشتم اين انسانها را با اين وضع
بد، در ميان بيابان ببينم بطورى كه نه روپوشى و نه، حتّى سايهاى براى استتار آنها
وجود دارد.
3- اگر كسى بگويد كه انتقام گرفتن دليل بر آن است كه كينهاى از دشمن
به دل داشته است، در صورتى كه اين صفتى ناپسند است، پس چرا امام (ع)