واژگونه ساختند، و در باره حقى كه من از
ديگران به آن سزاوارتر بودم تماما با من به منازعه و جدال برخاستند و به من گفتند:
قسمتى از مال تو است كه مىتوانى آن را بگيرى ولى از پاره ديگر ممنوع و باز داشته
مىشوى، بنا بر اين بايد يا با غم و غصه صبر كنى و بسازى و يا از تأسف و اندوه
بميرى، وقتى فكر كردم ديدم نه ياورى دارم كه به كمك من برخيزد و نه كسى كه از حق
من دفاع كند، مگر خانوادهام كه نخواستم آنان را به دست مرگ بسپارم، از اين رو، با
ناراحتى همانند كسى كه خاشاك در چشم داشته باشد، صبر كردم، و همچون كسى كه استخوان
در گلويش مانده باشد، آب دهان فرو بردم و با فرو بردن خشم خود كه در كامم از حنظل
تلختر و در اعضايم از تيزى شمشير دردناكتر بود تحمل كردم.»
[شرح]
(51773- 51754) سيد رضى در آخر اين خطبه شريف مىفرمايد: گر چه اين
سخنان امام (ع) در ضمن يكى از خطبات پيشين حضرت آمده است، امّا من به دليل مختلف
بودن روايت، دوباره در اين جا به ذكر آن مبادرت ورزيدم.
(51684- 51670) غرض حضرت در اين فصل از سخنان خود، شكايت به پيشگاه
خداوندى و يارى جستن از او در برابر قريش است كه او را از حق امامت و رهبرى امت كه
تنها شايسته او بود، دور كردند، و از اين معنى به عنوان قطع رحم و بريدن پيوند
خويشاوندى تعبير فرموده، چنان كه از كنارهگيرى و جدايى آنان از خود به واژگون
كردن ظرف و پيمانه تعبير فرموده است، زيرا اين امور لازمه واژگونى ظرف و ريختن
آنچه در آن است مىباشد، همچنان كه لازمه درست قرار گرفتن ظرف، رو آوردن آنان به او،
و گرد آمدن آنها در اطراف اوست.
(51694- 51685)
و اجمعوا ... غيرى،
شارحان شيعه مىگويند: منظور حضرت از آن عده كه عليه حق او به منازعه
برخاستند جامعه قريشند كه به هنگام وفات رسول اكرم (در دار الندوه) گرد آمدند و
ديگران را به خلافت نصب كردند، و مراد از كلمه «غيرى»: ديگران، سه خليفه قبل از آن
حضرت مىباشد، ولى شارحان غير