1- نخست او را به ترك اسراف امر مىكند كه
به معناى زيادهروى و نقطه مقابل تفريط است كه آن نيز از كارهاى ناپسند مىباشد، و
لازمه اين دستور، امر به اقتصاد و ميانهروى در امور مىباشد كه از فضايل و كارهاى
پسنديده است.
2- امروز به ياد فرداى قيامت و روز آخرت باشد، و اين عمل، نفس را
سركوب مىكند و او را از پرداختن كامل به دنيا و اشتغال به آن باز مىدارد.
3- از مال و ثروت دنيا به اندازه نيازمندى در زندگى، بردارد و اين
دستور اشاره به آن است كه در اندوختن مال دنيا و نگهدارى آن ميانهرو باشد.
4- تعداد زايد از ثروت دنيا را براى روز شدت نيازمنديش كه آخرت و پس
از مرگ است، به پيش بفرستد، و اين دستور اشاره به انفاق مال در راه خدا مىباشد،
زيرا هر خردمندى مىداند كه صرف كردن مال زايد بر احتياج دنيوى، در راه خدا و جلو
فرستادن آن براى روز شدت نيازمندى، از مصلحتهاى بسيار مهّم است.
(57671- 57631) امام (ع) پس از چهار دستور فوق، زياد را مورد خطاب
قرار داده و به طريق استفهام انكارى از او مىپرسد كه چگونه از خداوند اميد به
پاداش اهل تواضع دارد و حال آن كه او، از متكبران است؟. اين سؤال انكارى اشاره به
آن است كه اجر و پاداش در مقابل انجام دادن عمل نيك و اتصاف به آن، نصيب انسان
مىشود، نه در انجام دادن كارهاى خلاف و ضد فضيلت، پس براى نايل شدن به ثواب و
پاداش اهل تواضع، تخلّق به آن صفت ارزشمند لازم است و آن هم حاصل نمىشود مگر پس
از فرود آمدن از قلههاى بلند تكبر و خودخواهى و همچنين با استفهام انكارى ديگر از
او پرسيده است كه با چه دليل طمع ثواب صدقه دهندگان را دارد، با اين كه پيوسته در
طلب جمع مال و خوشگذرانى است و حق ضعفا و يتيمان و بيوه زنان را از آن منع مىكند؟
و اين