ارواحمان را در اين راه به خدا ملحق كنيم، و
السلام.
اين نامه را به وسيله ابو مسلم خولانى براى حضرت امير (ع) به كوفه
فرستاد و سپس امام (ع) در پاسخش اين نامه را ارسال فرمود: از بنده خدا على امير
المؤمنين به معاوية بن ابى سفيان، اما بعد، برادر خولانى نامهاى از تو براى من
آورد كه در آن از پيامبر خدا و هدايت وحى كه به وى انعام فرموده يادآورى كرده
بودى، من نيز مىستايم خدايى را كه به وعده خويش در باره او عمل كرد و او را به
پيروزى نهايى رسانيد، و سرزمينها را در اختيار او گذاشت و بر دشمنان و بدگويان از
قومش غلبهاش داد، آنان كه با او خدعه كردند و به او بد گفتند، و نسبت دروغگويى به
او دادند و از روى دشمنى با او ستيزه كردند و براى بيرون راندن او، و يارانش از
وطن، با هم همدست شدند و قوم عرب را بر جنگ با او گرد آوردند، و بر او شوراندند، و
عليه او، و يارانش، كمال كوشش را به خرج دادند، و تمام امور را برايش واژگونه
كردند، تا روزى كه فرمان حق آشكار شد در حالى كه دشمنان ناخشنود بودند، و
سختگيرترين اشخاص نسبت به او فاميلش بودند، و هر كه به او نزديكتر، شديدتر بود مگر
كسانى كه خدا نگهداريشان كرد، اى پسر هند، روزگار، عجايبى را در خود پنهان داشت كه
به وسيله تو آن را آشكار ساخت. آن گاه كه از ابتلاءات و آزمايشهاى خداوند نسبت به
پيامبر و خانوادهاش براى ما نوشتى، اقدام به كار ناروايى كردى، چرا كه ما خود از
همان اهل ابتلا بوديم، بنا بر اين تو در اين كار مانند كسى هستى كه خرما را به
سرزمين هجر [1]، كه مركز آن است ببرد، و يا كسى كه معلم
تيراندازى خود را به مسابقه با خود دعوت كند، و گفتى كه خداوند براى پيامبرش
ياورانى برگزيد و او را با آنها تأييد كرد و مقام و منزلت آنان در نزد آن حضرت به
اندازه
[1] شهرى است در بحرين، مركز نخلستان خرما، محمد عبده. (مترجم)