شگفتا از اين روزگار مرا همسنگ كسى قرار
داده است كه نه چون من به اسلام خدمت كرده و نه سابقهاى در دين چون من دارد
سابقهاى كه هيچ كس مثل آن را ندارد، من سراغ ندارم كسى را كه چنين ادعايى بكند و
گمان ندارم خدا هم چنين كسى را بشناسد و در هر حال خداى را مىستايم.
و اما آنچه از من خواستهاى كه قاتلان عثمان را به تو بسپارم، پس در
اين باره انديشيدم، ديدم براى من روا نيست آنها را به تو، يا به غير تو بسپارم، و
به جان خودم سوگند، اگر دست از اختلاف و گمراهيت برندارى، بزودى خواهى يافت كه
همانها به پيكار و تعقيب تو برخواهند خاست، و نوبت نمىدهند كه براى دسترسى به
آنان زحمت جستجو، در خشكى و دريا، و كوه و دشت را تحمل كنى، ولى بدان، اين جستجويى
است كه يافتنش براى تو ناراحت كننده است و ديدارى است كه ملاقات آن، تو را خوشحال
نخواهد كرد، سلام بر آنان كه شايسته سلام مىباشند.»
[شرح]
(56199- 56193) اين نامه گزيدهاى است از نامهاى كه حضرت در پاسخ
نامه معاويه مرقوم فرمودهاند. نامه معاويه از اين قرار بود: از معاوية بن ابى
سفيان به جانب على بن ابي طالب: سلام بر تو، همانا من نزد تو، سپاس و ستايش مىكنم
خدايى را كه جز او، خدايى نيست، پس از حمد خدا و نعت پيامبر، خداوند محمد (ص) را
به علم خويش مخصوص كرد و او را امين وحى خود قرار داد، و به سوى خلق خود فرستاد و
از ميان مسلمانان برايش يارانى برگزيد، و او را به وجود آنان تاييد فرمود، مقام و
منزلت آنها در نزد رسول خدا به اندازه فضيلت و برترى آنان در اسلام بود، پس با
فضيلتترين ايشان در اسلام و خيرخواهترينشان براى خدا و رسولش خليفه بعد از او، و
جانشين خليفه وى و سومين خليفه عثمان مظلوم مىباشد، و تو به همه آنها حسد بردى و
بر تمامشان شورش كردى، و تمام اين مطالب از نگاههاى خشم آلود و گفتارهاى نامربوط و