مىباشد فعل جمّعوا، در محل رفع است از باب
اين كه صفت براى اقرام باشد، احتمال ديگر اين كه خبر پنجم براى مبتداى محذوف باشد،
در عبارت من ينبغي همين احتمال مىرود.
(55052- 55033)
يولّى عليه و يؤخذ على يديه ... ليسوا،
اين جملهها كنايه از اين است كه مردم نادان و سفيه هستند و شايستگى
آن را ندارند كه امرى به ايشان واگذار شود و مسئوليتى به عهده بگيرند بلكه به دليل
كودنى و كم خردىشان بايد تحت قيموميّت ديگرى واقع شوند و جلو تصرفاتشان گرفته شود
و اين كه مىفرمايد:
اين مردم از مهاجران و انصار نيستند در مورد مذمت آنان است زيرا
انتساب به مهاجران و انصار خودش علت كمال است پس نبودن آن دليل نقص خواهد بود، و
نيز اين كه ايشان از جمله الذين تبوّؤوا الدار نيستند، و آنها انصار و اهل مدينه
بودند كه دو سال پيش از هجرت پيغمبر اكرم اسلام آورده بودند و مسجدهايى در مدينه
ساختند و خدا در كتاب با عزّت خود قرآن آنان را ستوده و چنين مىفرمايد:
و هم جماعت انصار، كه پيش از هجرت مهاجران، مدينه را خانه ايمان
كردند، و مهاجران را كه به سوى آنها آمدند دوست مىدارند ... تا جمله «فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ^[1]»، در نسخه سيّد رضى متن خطبه تبوّؤوا الدار، است ولى در بقيه نسخ و الايمان
هم دارد، و اين كه حضرت با اقتباس از قرآن ايمان را مسكن و اقامتگاه مؤمنان نخستين
مدينه دانست به عنوان استعاره ذكر شده زيرا ايمان را به منزل تشبيه كرده است به
دليل آن كه بر ايمان پا بر جا بودند و دلهايشان به سبب آن با آرامش و ثبات بود، و
احتمال مىرود كه نصب كلمه ايمان از باب مفعول فعل محذوف باشد يعنى لازموا الايمان
پيوسته ايمان را همراه داشتند مثل قول شاعر: