اين داستان، درخت را كه غير عاقل است مورد
خطاب قرار داد و فرمود: اى درخت اگر ايمان به خدا و پيامبرى من دارى ... تا آخر،
اين خطاب از باب استعاره است كه حضرت با توجه قدسى خود استعداد پذيرش امر خدا را
در آن بر انگيخت و آن را آماده اطاعت امر خود فرمود، كه در حقيقت، امر خداست، از
اين رو، در عبارت متن، درخت تشبيه شده است به موجودى خردمند و عاقل كه مىتواند
دعوت وى را پاسخ مثبت دهد و پيش او، بيايد.
فايده اين خطاب آن است كه تحقق يافتن خواسته پيامبر از درخت به دنبال
دعوت و خطاب، امرى است كه بر شگفتى اصل مطلب مىافزايد و چون در نظر حاضران
شگفتانگيزتر است، براى جايگزينى در دلها رساتر خواهد بود، توضيح اين كه اصل اين
مطلب كه درخت از جاى خود كنده شود و به سوى ديگرى برود، مسأله شگفتانگيزى است
زيرا از درخت كه موجود بىشعورى است چنين امرى هرگز انتظار نمىرود و وقتى كه اصل
اين مطلب شگفتانگيز باشد، پس انجام شدن آن در پاسخ خطاب و درخواست پيامبر،
شگفتتر خواهد بود. زيرا شنيدن نداى حضرت و درك كردن آن از ناحيه درخت، خود، امر
عجيب ديگرى است كه طبيعت درخت اين اقتضا را ندارد و چون شگفت انگيزتر است در اذهان
و نفوس جايگزينتر است. با اين فايدهاى كه ذكر شده ديگر اين سخن و خطاب عبارتى
سفيهانه و بيهوده نيست.
امام و برى (ره) اين معنا را به گفتار خداوند تشبيه كرده است كه
مىفرمايد «وَ قِيلَ يا أَرْضُ ابْلَعِي ماءَكِ وَ يا سَماءُ أَقْلِعِي[1]» و در توجيه اين معجزه گفته است حقيقت
خطاب به خداوند است كه
[1] سوره هود (11)، آيه (46)، يعنى: اى زمين آنچه آب بر روى خود
دارى همه را فرو ببر و اى آسمان از فرو ريختن آب خود دارى كن.