3- سوم از اين صفات پيروى كردن برّ و نيكى،
ظاهر آن است كه منظور از كلمه برّ چيزى است كه خداوند در قرآن مىگويد: «لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ
الْمَغْرِبِ وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ ... وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى[1]» كه مراد از اين دو نيكى، كمال ايمان و تقوا، و
كارهاى درست است و معناى عبارت طاعة البرّ، همراه داشتن اين افعال و اعتقاد به
وجوب آن مىباشد، احتمال ديگر چنان است كه معناى آن پيروى كردن امر به نيكى است و
چون معناى امر از قرينه معلوم بوده است لذا آن را حذف كردهاند و گاهى از لفظ برّ،
عفت اراده مىشود و به اين اعتبار نقطه مقابل آن فجور و گناه خواهد بود احتمال
ديگر آن كه مراد از برّ نقطه مقابل عقوق باشد كه عبارت از شفقت و مهربانى به
خويشان و نيكى به پدر و مادر مىباشد و اين نيز از فروع و شاخههاى عفت است.
4- خصلت ديگرى كه امام بيان فرموده است مخالفت با تكبر است يعنى دورى
كردن از آن كه از باب مجاز اسم سبب را كه عصيان است برده است و مسبب را كه دورى
باشد اراده كرده است يا منظور معصيت كردن در برابر امر به تكبر است كه كنايه از
فروتنى و تواضع مىباشد و اين نيز فضيلتى است از شاخههاى عفت و معصيت در اين مورد
در مقابل اطاعت است.
5- خصلت ديگر كه بايد مايه فخر و مباهات آدمى باشد، كامل ساختن شرافت
و فضيلت و مداومت به آن مىباشد، احتمال ديگر در معناى فضيلت بخشش و احسان نسبت به
ديگران كه جود و بخشش نيز صفتى است از فروع عفت.
[1] سوره بقره (2) آيه (176)، يعنى: نيكى آن نيست كه روهاى خود را
به سوى مشرق و مغرب بگردانيد، بلكه نيكى آن است كه ايمان به خدا آوريد ... و چنين
اشخاص پرهيزكارانند، ولى نيكى داشتن تقوا و پرهيزكارى است.