(مثلات): كيفرها، مجازاتها (مثاوى): جمع مثوا، موقعيت و مقام
(تكابر): خود را بزرگ دانستن (تعفير): گونهها را بر خاك گذاشتن (مخمصه): گرسنگى
(مجهده): سختى، دشوارى (اقتار): فقر و تنگدستى (اساوره): جمع اسوره جمع سوار، و
مىتوان آن را جمع اساور دانست، ابو عمرو بن علاء آن را جمع اسوار گفته كه به
معناى سوار يعنى دست بند است.
(ذهبان): جمع ذهب، طلا مثل خرب و خربا نبراى مذكر حبارى كه نام
پرندهاى است شبيه كبك (عقيان): طلاى خالص، زرناب (انباء): خبرها (خصاصه): گرسنگى
(شوب): آميختگى (وعر): دشوار (اضمحلّ): فانى شد (نتائق): جمع نتيقه، فعيل به معناى
مفعول است، نتق مصدر به معناى جذب است و شهرها و مكانهاى بلند و مشهور را نتائق
مىگويند به دليل اين كه از همه بلندتر است، گويا به بالا كشيده و جذب شده است.
(قطر): پهلو، طرف (دمثه): ملايمت، نرمى (وشله): كم آب (منتجع): اسم
مفعول از انتجاع: جستجوى