ديگر از ويژگيهاى خداوند آن است كه بدون استفاده از زبان و زبان كوچك
خبر مىدهد زيرا اين امور از سببهاى مادّى موجودات زنده مىباشند و حق تعالى از آن
مبّراست، سلب در اين مورد نيز مثل صفت گذشته مطلق است و از باب عدم و ملكه نيست.
به دليل اين كه خبر معمولا اعم و اكثر از كلام است امام (ع) در اين مورد از سخن
گفتن به جاى كلام تعبير به خبر فرموده است. عقيده دانشمندان اشعرى بر آن است كه
اصل و ريشه كلام همان خبر است و امر، نهى، استفاهم تمنى، ترجى و جز اينها، همه از
انواع آن مىباشند [1]، اما در تعريف حقيقت و ماهيت كلام ميان
متكلمان اختلاف است، معتزليها مىگويند كلام تركيب يافته از حرف و صوت مىباشد و
اكثر اشاعره معتقدند كه سخن حقيقى معنايى است بالاتر از سخن زبانى و قائم به نفس
مىباشد و به كلام نفسانى تعبير مىشود و اطلاق آن بر آنچه بر زبان رانده مىشود
از باب مجاز است و بعضى بر عكس اطلاق آن را بر كلام زبانى حقيقت دانسته و بر كلام
نفسانى مجاز مىدانند و برخى ديگر آن را مشترك ميان هر دو مىدانند بنا بر اين
متكلم بودن خدا در نظر فرقه معتزله به اين طريق است كه حق تعالى سخن را در اجسام،
حروف، اصوات و جز اينها ايجاد مىفرمايد و به عقيده اشعريها معنايى قائم به ذات
است و صداها و حروفى كه محسوس و شنيدنى هستند علامت آن مىباشند در جملههاى آينده
خود حضرت حقيقت كلام خدا را تشريح مىفرمايد:
(41318- 41313)
49- يسمع بلا خروق و ادوات،
صفت ديگر شنوايى حق تعالى است كه همه اصوات را مىشنود اما بدون
استفاده از آلات مادى گوش و قسمتهاى
[1] طبق اين عقيده اشاعره، انشاء وجود ندارد و اينها همه اجزاء
خبرند همچنان كه اجزاء كلام مىباشند.