كه او را بر پشت خود كج كند يا راست بگيرد،
نه در اشيا داخل است و نه از آنها خارج، خبر مىدهد بدون زبان و زبان كوچك، شنوايى
دارد بدون منفذهاى سر و ابزارها، سخن مىگويد ولى چيزى را تلفّظ نمىكند همه چيز
را حفظ دارد امّا بدون اين كه كسب كند و در حافظه بسپرد، اراده دارد ولى بدون اين
كه چيزى را در ضمير خود پنهان كند، دوستى و خشنودى دارد امّا نه از روى نرمى و
رقّت قلب، دشمنى دارد و خشم مىگيرد اما نه با تحمّل مشقّت، آن كه بخواهد به وجود
آورد، مىگويد:
موجود شو، اما نه چنان كه صوتى توليد شود يا ندايى شنيده شود بلكه
سخن وى فعلى از اوست كه آن را ايجاد مىكند و مجسّم مىسازد و تا كنون مثل و
مانندى برايش نبوده است و اگر مىبود او دوّمين خدا بود، در باره ذات اقدس احدّيت
گفته نمىشود كه نبود و پديدار شد، زيرا در اين صورت ويژگيهاى پديده را پيدا كرده
و ميان او و آن ويژگيها امتيازى نخواهد بود، وى را بر آنها برترى نمىباشد، صانع و
مصنوع يكسان مىشود، پديد آورنده. و پديدار شده برابر مىشوند.
مخلوقات را بدون نمونهاى كه از ديگرى صادر شود، بخشيد و بر آفرينش
آنها از هيچ كس كمك و معاونت نخواست، زمين را آفريد و بدون آن كه از كار ديگرى
بماند آن را نگه داشت و بر جايگاه ناآرام استوارش ساخت، و بدون پايهها آن را بپا
داشت و بدون ستونها وى را بر افراشت، آن را از كج شدن محفوظ و از افتادن و شكافته
شدن بازداشت، پس آنچه او بنا كرد سست نگشت و آنچه را توانايى داد ناتوان نشد، او
با عظمت و سيطره خود بر زمين مسلّط و با دانش و آگاهى خويش از درون آن با خبر است
و با عزت و جلالش بر تمامى آن اشراف دارد، هيچ ذرّه آن از قلمرو قدرتش خارج نيست و
هرگز از فرمانش سرپيچى نمىكند، و هيچ شتابگرى از چنگ قدرت وى نيروى فرار ندارد، و
او به هيچ ثروتمندى نياز ندارد، تمام كائنات در برابرش فرمانبر، و در پيشگاه عظمتش
ذليل و خوارند و هيچ كس قدرت فرار از محيط اقتدار او را ندارد كه به جانب ديگرى
روى آورد، تا از سود و زيان وى در امان ماند، همتايى ندارد كه با او برابرى كند، و
مانندى برايش نيست كه مساوى وى باشد، و اوست كه جهان را پس از هستى