مىآيند در حالى كه رنگى متمايل به سفيد در
بالهايش آشكار مىشود و روى پاى خود مىايستد و به پرواز در مىآيد، و نيز نقل شده
است كه هر گاه ملخها مجبور شوند از آب عبور كنند تا خود را به مزرعهاى برسانند،
عدّهاى از آنها خود را روى آب، پل عبور ديگران قرار مىدهند، و اين عمل را بعضى
از مردم شعور مرموزى مىدانند كه از ناحيه خداوند بر ملخها الهام مىشود، ولى برخى
ديگر اين مطلب را قبول نداشته، بلكه اين عمل را قانونى طبيعى مىدانند و چنين
توجيه مىكنند كه وقتى گروه اول از ملخها به منظور رسيدن به سبزهزار، خود را بر
روى آب افكندند. حالت قرار گرفتن آنها بر روى آب به نظر گروههاى بعدى مثل زمين خشك
مىآيد لذا اين گروه بر روى گروه اول شروع به راه رفتن مىكنند، نه اين كه حكايت
از الهام و شعورى داشته باشد، ويژگيهاى ديگرى از شگفتيهاى آفرينش اين حشره ذكر
كردهاند كه ما را نيازى به آوردن آن در اين جا نيست.
(40858- 40839)
و خلقها كلّه لا يكون اصبعا مستدقّه،
حرف واو، از براى حال است و معناى جمله چنين مىباشد، خداوند ملخ را
چنان كه وصف كردم، آفريد و عجايبى در وى به وديعت نهاد تا جايى كه كليّه كشاورزان
از خطرش بيمناكند، در حالى كه تمام جثّهاش از يك انگشت كوچك هم كمتر است، اين
جمله را، امام (ع) به منظور رفع توهم بيان فرموده، زيرا اگر كسى كه اين همه اعمال
عجيب و آثار شگفت را از اين حشره مىشنود، خودش را نديده باشد ممكن است بيانديشد
كه شايد اين موجود با اين قدرت و آثار، داراى پيكرى درشت و عظيم الجثّه باشد لذا
حضرت اين شبهه را برطرف كرده و كوچكى جسم وى را در مقايسه با انگشت كوچك بيان
فرموده، و ذكر اين مطلب، بيشتر شنونده را به وجود آفريدگار معتقد مىسازد، پس از
آن كه برخى از ظرافتها و شگفتيهاى آفرينش الهى را بيان داشته، براى روشنتر شدن
عظمت مقام پروردگار، او را به