نيز شامل طبيعت و مزاج اوست كه پذيرنده نفس
و تدبير كننده وجود وى مىباشد و همچنان كه گفتهاند: مبادى جوهره وجود انسان كه
از آن تعبير به زمين شورهزار و گوارا و نرم و سفت شده، كنايه از قوا و طبيعتهاى
گوناگونى است كه براى صاحبان طبيعت وجود داشته، مثل نيروى رشد گياهى و تغذيه و سپس
تشكيل نطفه و حالات پس از آن، موجودى كه از قسمتهاى گوناگون زمين تركيب يافته
داراى اجزاى فعّالى است كه با تأثير و تأثر خود استعدادهاى گوناگون به وجود
مىآورند و خود مقدمات تشكيل مزاج و صاحب مزاج مىشوند، به عبارت ديگر: به دليل
اين كه شورى و شيرينى و نرمى و درشتى، صفات عارض بر موادّى مىباشند كه مبادى
طبيعت اصلى و عنصر حقيقى انسان را تشكيل مىدهند، در اختلاف استعدادهاى گوناگون
اين طبيعت و بقيه طبايع و مزاجهاى تركيب يافته از آن مؤثر مىباشند و اين اختلاف
در استعداد براى پذيرش مزاجها شده و باز اختلاف مزاجها، جهت پذيرش اخلاق و صورتهاى
ظاهر نيز باعث اختلاف در چهرههاى ظاهرى و خويها كه حالات معنوى است مىباشد، از
اين باب ناچار علت تفاوت انسانها در صورتها و اخلاقيّات نيز همان اختلاف در مبادى
و مقدمات طينت اصلى و جوهره اوّلى اوست كه خاك و زمين باشد، و در شرح خطبه اوّل
دليل اين كه چرا حضرت تركيب از اجزاء را به برخى از عناصر و موادّ اوليه اختصاص
داده بيان كرديم.
احتمال ديگرى كه در معناى سخن امام داده مىشود آن است كه اشاره به
طبيعتهاى اجزاى زمين باشد كه باعث اعتدال مزاجهاى مختلف انسانها مىشود و اطباى
قديم عناصر چهارگانه را ريشه آنها مىدانستند. به اين طريق كه سبخ اشاره به گرم
خشك و عذب به گرمتر و سهل به سردتر و حزن به سرد خشك باشد، و سخن پيامبر اكرم (ص)
را نيز به همين معنا حمل كردهاند كه