مصيبتى براى من كوچك و حقير است: زيرا تو را
با دست خود، در قبرت نهادم، و هنگام رحلت سرت بر سينهام بود كه قبض روح شدى «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ[1]»
اينك امانت باز گردانده و گروگان پس داده شد. اما اندوه من جاويدان است، و شبهايم
به بيدارى خواهد گذشت، تا زمانى كه خداوند، جايگاهى را كه تو، در آن اقامت دارى
برايم برگزيند. بزودى دخترت تو را خبر خواهد داد كه چگونه اين امت در ستمكارى بر
او، يكديگر را كمك كردند. بنا بر اين با اصرار از او بپرس و جريان را بطور دقيق از
او جويا شو. اين همه ظلم بر ما روا داشتند، در حالى كه از رفتن تو چيزى نگذشته و
ياد تو از خاطرهها نرفته بود. سلام من به هر دوى شما باد، سلام وداع كننده نه
سلام خشمگين خسته ملول.
اگر از حضورت باز گردم، نه از روى ملالت و رنجيدگى است، و اگر از
رفتن باز ايستم، به دليل بد گمانى و سوءظنّ به وعده خداوند در مورد صابران نخواهد
بود.»
[شرح]
(49000- 48972) سيد رضى رضوان اللَّه عليه در مقدمه خطبه، حضرت زهرا
(ع) را سيدة النساء (سرور زنان) ناميده، زيرا در خبرى آمده است: هنگامى كه حضرت
امير (ع) مشاهده فرمود كه زهرا (ع) در آخرين لحظههاى زندگى مىگريد، به او خطاب
كرد: