به حال اسلام تذكر مىدادند ولى تأخير كردند
و تا امروز نگفتند، و به اين دليل بسيارى از اصلاحات تأخير افتاد.
2- ممكن است حضرت چنين اراده كرده باشد كه آنچه امروز اظهار كرده و
بيان مىدارند و او را مورد سرزنش و انتقاد قرار مىدهند، اندكى است از آنچه در دل
دارند و اين خود دليل بر آن است كه حرفهاى زيادى غير از آن حرفها در دل دارند و
ظاهر نمىسازند، و در بيانش تأخير مىكنند.
(49346- 49315)
ا لا تخبرانى .... بابه ...،
امام (ع) در اين سخن از آنها مىخواهد بيان كنند كه چه حقى ترك شده
كه آنان را خشمناك ساخته و به انواع حق و اقسام معمول و متعارف آن اشاره فرموده و
تمام آن اقسام را با پرسش انكارى بيان كرده است، و خلاصه آن چنين است:
حقّى كه شما به خاطر ترك آن بر من خشم گرفتهايد، يا مربوط به شما دو
نفر است و يا به ديگر مسلمانان، اگر مربوط به شماست يا سهم بيت المال بوده است كه
به خود اختصاص دادهام و يا اين كه حقى از حقوق غير مالى شما را ظالمانه تصرف
كردهام، و اگر آن حق مربوط به ديگر مسلمانان است و من ترك كردهام. يا چنان است
كه من در اجراى آن ضعف و ناتوانى داشتهام و يا نسبت به حكم الهى آن جاهل و نادان
بوده و يا آن كه در كيفيت استدلال بر آن به راه خطا و اشتباه رفتهام، دليل اين كه
تمام تقسيمات فوق را ردّ كرده و از اين جهت آنها را به طريق استفهام انكارى آورده
بسيار روشن است، زيرا برابر قرار دادن همه مسلمين را در استفاده از بيت المال روش
پيامبر است و بايد پيروى شود و مشورت كردن در پيشآمدها و نظاير آن وقتى لازم است
كه در مورد آن رويداد حكم قطعى نباشد يا لااقل انسان آن را نداند، در صورتى كه آن
حضرت تمام احكام الهى را دارا بود و به همه آنها علم كامل داشت و از احدى از
مسلمانان حقى را ترك نكرده كه ناشى از ضعف و ناتوانى يا نداشتن حكم يا