responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه شرح نهج البلاغه نویسنده : ابن ميثم بحرانى ت محمدى مقدم و نوايى    جلد : 4  صفحه : 118

رفته است يعنى شنيدن را كه سبب است ذكر كرده و علم را كه مسبّب است اراده فرموده است، و كنايه از آگاهى دلها از جزع و فزع و سر و صداى مردگان است كه شنيدنى است.

(52296- 52291)

و تكلّموا من غير جهات النطق،

يعنى مردگان نه با زبان معمولى و ظاهر بلكه با زبان حال و باطن سخن مى‌گويند.

(52344- 52297)

فقالوا ... متّسعا،

امام (ع) در اين جمله‌ها، سخنان مردگان را كه از ميان قبرها، با زبان حال مى‌گويند: بيان فرموده است، در روايت ديگر، به جاى كلمه «خلت» كه در عبارت متن آمده است، كلمه «خوت» ذكر شده است‌ [1]، لفظ اهدام را كه لباسهاى كهنه است به استخوانهاى پوسيده تشبيه كرده و به جاى دگرگونى و ناراحتى و از هم پاشيدگى كه بر جسم مرده عارض مى‌شود به عنوان استعاره آورده است، و ممكن است كه لفظ: «أهدام» به معناى كفنها باشد. (در اين صورت تشبيه و استعاره‌اى نيست)، مضجع به معناى قبر است و توارث الوحشه يعنى وحشت قبر، و چون از دنيا رفتگان، از اوضاع و احوال مردگان و پس از مرگ وحشت داشتند و در اين حال آن وحشت در بازماندگان آنان نيز باقى است، از اين رو با لفظ توارث آورده كه گويا اين وحشت را از گذشتگان به ارث گرفته‌اند، كلمات الربوع الصموت و مساكن الوحشه نيز به معناى قبر است، معارف صورهم امورى است كه در دنيا وسيله شناخته شدن چهره ظاهرى آنها مى‌شد.

(52440- 52345)

فلو مثلتهم بعقلك،

اگر صورتهاى مردگان را در ذهن خود جاى دهى. أو كشف عنهم محجوب الغطاء و يا اگر آنچه از خاكها و كفنها كه وسيله پوشش بدنها شده، از جلو چشمت برداشته شود.

حرف واو در جمله و قدار تسخت حاليّه است، يقظة قلوبهم: بيدارى‌


[1] معلوم مى‌شود، كه شارح نسخه خلت را اصل مى‌دانسته است. (مترجم)

نام کتاب : ترجمه شرح نهج البلاغه نویسنده : ابن ميثم بحرانى ت محمدى مقدم و نوايى    جلد : 4  صفحه : 118
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست