هر گاه كسى بخواهد وصف مخصوص از دنيا رفتهها را بيان كند، آنها را
به كسانى تشبيه مىكند كه از شدت خواب بيهوش افتاده باشند و وجه مشابهت آن، نبودن
حركت و شنوايى و نداشتن نيروى سخنگويى و دارا بودن وضعى است كه از او مشاهده
مىشود، و در قسمت بعد اختلاف برخى احوال آنها را با زندهها چنين بيان داشته است
كه در دنيا بطور معمول همسايگان با هم مأنوسند و دوستان به ديدار يكديگر مىروند،
و تنها كسى است كه در ميان جمعيت نيست امّا در عالم مردگان، اين امر به طريق ديگرى
است:
آنان همسايگانند، با آن كه تنها و از هم دورند.
مقصود از همسايگى مردگان نزديك بودن قبرهاى آنان و مراد از دوستى و
محبت آنان، آن دوستى و مودّتى است كه در دنيا با همديگر داشتهاند، و منظور از دور
بودن آنها از همديگر، به ديدار يكديگر نرفتن مىباشد، و همچنين دوستى آنان بر اساس
محبتى است كه در دنيا به يكديگر داشتهاند، و اين كه حضرت مىفرمايد: مردگان، براى
شب خود صبحى و براى روز خود شبى نمىشناسند از آن روست كه پيدايش شب و روز بر اثر
حركات جّوى است كه در دنيا واقع مىشود، و چون در آخرت چنين امورى وجود ندارد، پس
شب و روزى هم به اين شكل نيست، و از كلمه: جديدين شب و روز اراده شده است، زيرا
پيوسته در حال تجديد و نو شدن مىباشند، شب مىرود و روز مىآيد و بر عكس.
امام (ع) لفظ: ظعن را كه به معناى كوچ كردن و بار كردن است، براى
انتقال به جهان آخرت استعاره آورده است.
نكته بلاغى: حضرت در متن خطبه فرمود: شب يا روزى كه شخص در آن
مىميرد پيوسته بر او دوام دارد و سرمدى است، اما شارح مىگويد اسناد سرمدى به آن،
اسناد حقيقى نيست، زيرا در عالم برزخ عين همان شب يا روز