(ارتسخت ...): جانوران در قرارگاه آنان جا
گرفتهاند.
(استكّت): بسته شد.
(ذلاقة اللسان): تيزى و روانى زبان و آسان سخن گفتن.
(همدت): بىحركت ماند و كهنه شد.
(وعاث): بسته شد، وصل شد.
(سمّجها): آن را زشت كرد (أشجان): غمها (أنيق): چيزى كه بيننده را به
شگفت در آورد.
(غضارة العيش): خوشى زندگانى (كتب): نزديك بودن (بثّ): حالت غم و
اندوه (قارّ و قرور): آب سرد
[ترجمه]
«شگفتا چه مطلوب بسيار دورى، و چه زائران بىخبرى، و چه خطر بزرگ و
شديدى، همانا سرزمين خود را خالى از آنها ديدند
[1] و به جاى عبرت گرفتن و متذكر آينده شدن از مرگ عزيزان، آنان را از
جاى دور طلب كردند، آيا به گورهاى پدرانشان مىبالند، يا به تعداد مردگان خود
مىنازند؟ از گذشتگان خود طلب بازگشت مىكنند، در حالى كه آنان بدنهاى فرو ريخته و
از حركت افتادهاند، از مردگان پند گرفتن و عبرت يافتن سزاوارتر است، تا به آنان
باليدن و مباهات كردن، اگر با ياد آنها، تواضع و فروتنى كنند، خردمندانهتر است از
آن كه آنان را مايه فخر و ارجمندى قرار دهند، امّا با ديدگان بىفروغ و تار بر
آنها نگريستند و با ياد ايشان در درياى نادانى و جهالت فرو افتادند. اگر از آنان
در باره منظره خانههاى فرو ريخته و منزلهاى خالى از سكنه بپرسند، خواهند گفت:
آنها بىنام و نشان در زمين فرو رفتهاند، و شما ناآگاهانه به دنبال آنان مىرويد،
و بر فرق ايشان پا مىنهيد، و بر روى بدنهاشان كشت و زرع مىكنيد و از آنچه باقى گذاشتند
و رفتند، مىخوريد و در ويرانههاى آنها مسكن مىگزينيد، از جدايى ميان شما و آنان
روزگار مىگريد و بر حال شما نوحه و زارى مىكند.
ايشان پيش رفتگان پايان زندگى شما هستند كه زودتر از شما به آبشخور
رسيدهاند، تا در آن جا محل آب نوشيدن را مهيّا كنند، آنان مقامهاى ارجمند و
[1] اين ترجمه به اعتبار احتمال دوم است كه واژه «استخلوا» با نقطه
باشد. (مترجم)