روشى را به كار مىبرد كه پادشاه هند هنگام
برخورد با پادشاه ايران داشت، در صورتى كه على (ع) به ياران خود دستور مىداد پيش
از آن كه دشمن جنگ را آغاز كند نبرد را شروع نكنند و به دنبال فراريان نروند، و
مجروحان را نكشند، و در بسته را باز نكنند، اين رفتار على (ع) نسبت به ذى الكلاع و
ابى اعور سلمى و عمر- و بن عاص و حبيب بن مسلمه و همه سران و فرماندهان با روش او
در مورد كسانى كه جزء حاشيه و اتباع شمرده مىشدند تفاوتى نداشت، و فرقى ميان آنها
نمىگذاشت، و ما مىدانيم آنهايى كه دست اندركار جنگند تنها در جهت نابودى دشمن
مىانديشند، و براى به دست آوردن اين فرصت كمين مىكنند، بى آن كه در باره چگونگى
وسائلى كه در راه وصول به اين هدف به كار مىبرند فكر كنند، كه آيا اين وسايل
مخالف شرع است، مانند: سوزانيدن، غرق كردن، پخش سموم، سخن چينى و اشاعه دروغ و
توزيع نشريّههاى بهتان آميز ميان سپاهيان، يا اين كه موافق شرع است، و بىشك كسى
كه انديشه خود را پاىبند كتاب خدا و سنّت پيامبر (ص) كند، و نخواهد از اين حدّ پا
فراتر گذارد، خويشتن را از چنگ زدن به تدابير گوناگون بسيار، و استفاده از حيلهها
و نيرنگهاى بىشمار باز داشته است، و روشن است كه راست و دروغ از راست به تنهايى
بيشتر، و حلال و حرام، از حلال تنها زيادتر است، امّا علىّ (ع) بر خلاف حيلهگران
و نيرنگبازان، لجام ورع بر زبان داشت، و از هر گفتارى جز آنچه رضا و خشنودى خداوند
در آن بود لب فرو مىبست، و به هيچ كارى دست نمىزد مگر به آنچه كتاب خدا و سنّت
پيامبر (ص) بر آن صحّه گذاشته بود، مردم نادان هنگامى كه نيرنگهاى شگفت انگيز و
روشهاى خدعه آميز معاويه را ديدند و نتايجى را كه از اين راه عايد او شده
نگريستند، و اين گونه اعمال را در علىّ (ع) مشاهده نكردند حمل بر قصور و ناتوانى
كردند، و پنداشتند كه علىّ دچار ضعف و نقصان بوده و معاويه بر او برترى دارد. گذشته
از اينها بزرگترين نيرنگ معاويه اين بوده كه قرآنها را بر فراز نيزهها كردند،
ليكن جز اين است كه از ياران على (ع) تنها كسانى فريب خوردند كه او