فرمانده آنها را كشت، سپس گروهى ديگر از
لشكريان دشمن يورش آوردند، و پيامبر (ص) دوباره همان را به على (ع) فرمود، و او به
آنان هجوم برد و سر دسته آنها را كشت، براى بار سوّم دسته ديگرى قصد آن حضرت كردند
كه به همان نحو به وسيله على (ع) سركوب و فرارى شدند، پيامبر خدا (ص) در اين باره
مىفرمود: جبرئيل (ع) در همين موقع به من گفت: اى محمّد اين است مواسات و يارى، به
او گفتم، چه مانعى دارد او از من است و من از اويم، جبرئيل گفت: و من از هر دو
شمايم.
و نيز محدّثان روايت كردهاند كه در اين روز مسلمانان شنيدند هاتفى
از جانب آسمان ندا مىدهد: لا سيف إلّا ذو الفقار و لا فتى إلّا علىّ (هيچ شمشيرى
مانند ذو الفقار، و هيچ جوانمردى مانند على نيست) پيامبر (ص) فرمود: آيا مىشنويد؟
اين آواز جبرئيل است.
همچنين در جنگ حنين پس از اين كه مسلمانان پشت كرده پا به فرار
گذاشتند تنها على (ع) با چند تن از بنى هاشم در كنار پيامبر (ص) باقى و پا بر جا
ماندند و به حمايت و دفاع از آن حضرت پرداختند، و على (ع) گروهى از (هواذن) را در
پيش روى پيامبر (ص) به قتل رسانيد تا اين كه انصار باز گشتند و افراد هواذن شكست
خوردند و اموال آنها به غنيمت مسلمانان در آمد، همچنين داستان دلاوريهاى آن حضرت
در نبرد خيبر مشهور است، و منظور از اين كه فرموده است و لقد واسيته ... تا
الأقدام اشاره به همين موارد است.
(47703- 47700) فرموده است: نجدة أكرمنى اللّه بها، نجدت از صفات
فاضلهاى است كه از فروع ملكه شجاعت است و گاهى هم از آن به شجاعت تعبير مىشود.
(47752- 47704) 3- در هنگامى كه پيامبر (ص) دعوت حقّ را لبيك گفت
علىّ (ع) كارهاى مربوط به آن حضرت را سرپرستى كرد، و امورى را كه تنها به او
اختصاص دارد در حال رحلت پيامبر بر عهده داشت، و سر مبارك آن حضرت بر سينه او بود،
گفته شده مراد اين است كه در آن هنگام سر آن بزرگوار بر روى زانوهاى علىّ (ع) بود،
و