اين نيز مستلزم نقصان كه لازمهاش احتياج و
امكان است خواهد بود و خداوند متعال از نياز و امكان منزّه مىباشد، و نيز بذل
رحمت، او را از عقاب و كيفر باز نمىدارد، زيرا ترحّم مستلزم رقّت طبع و نرمدلى
ناشى از عوارض جسمى است و ذات مقدّس بارى تعالى از اينها منزّه است.
(47438- 47427)
فرموده است: و لا يجنّه البطون عن الظّهور.
اين گفتار محتمل دو گونه تفسير است، نخست اين كه خفاى او از خردها كه
نمىتوانند چگونگى ذات مقدّس او را ادراك كنند و ناپيدايى او در برابر چشمها كه نمىتوانند
او را ببينند، ظهور او را در برابر ديده دلها و پيدايى او را در چهره آثار قدرت و
ملكوت عزّت مانع نيست، دوّم اين كه خداوند منزّه از مكان است و در جايى قرار ندارد
تا در آن جا مخفى بوده و بر اشيا ظهور نداشته و ناپيدا باشد، مراد از جمله و لا
يقطعه الظّهور عن البطون اين است كه ظهور يا آگاهى او به همه امور عوالم وجود مانع
آن نيست كه ناديده و ناپيدا بوده و خردها نتوانند او را ادراك كنند، و يا چگونگى
علم او را به نهان امور و حقايق اشيا بدانند.
(47440- 47439)
فرموده است: قرب،
يعنى با علم و قدرت خود به همه اشيا نزديك است همچون نزديكى علّت به
معلول خود فنأى يعنى: دور است از اين كه عقول و حواسّ او را ادراك كنند.
(47443- 47441)
فرموده است: و علا فدنا،
بلندى و برترى حقّ تعالى در قياس وى با آثار و مخلوقات او مانند
برترى علّت بر معلول است، و مقصود از دنوّ نزديكى او با همه شرف و برترى به
آفريدگان است.
(47449- 47444)
فرموده است: و ظهر فبطن و بطن فعلن،
اين تأكيدى است بر آنچه پيش از اين فرموده است، و ما سابقا بطور
مكرّر در اين باره توضيح دادهايم.
(47463- 47455)
فرموده است: لم يذرء الخلق باحتيال ... تا لكلال.
اين گفتار در تنزيه حقّ تعالى است كه آثار خود را با به كار گرفتن
وسايل و اسباب و چاره انديشى و غور و بررسى پديد نياورده و هيچ گاه به سبب خستگى و