بخواهند، و از او عطا و بخشش و روا شدن
آروزهاى خود را درخواست كنند، و چون حقّ تعالى منزّه از جا و مكان است ميان او و
بندگانش حجاب و درگاهى نيست و در همه جا حاضر و ناظر است يعنى با علم خود بر همه
چيز احاطه دارد زيرا او از تحيّز و جا گرفتن در جايى مبرّاست، همچنين او در همه
اوقات و تمام زمانها حضور دارد، براى اين كه وجود زمان به وجود او پايدار، و در
كنار هستى لا يزال او روان و برقرار است نه اين كه زمان براى او ظرفيّت داشته
باشد، يعنى او منزّه است، مشمول زمان كه به اندازه مراتب معلولات از وجود او
متأخّر است قرار گيرد، و مع كلّ إنس و جانّ يعنى با علم خود به همه انسيان و
جنّيان احاطه دارد چنان كه فرموده است: «وَ هُوَ مَعَكُمْ
أَيْنَ ما كُنْتُمْ» يعنى هر كجا باشيد او با شماست.
(47426- 47382)
فرموده است: لا يثلمه العطاء ... تا نائل.
معناى استقصاى نائل اين است كه عطا گيرنده، جود و بخشش خداوند را به
حدّ نهايت آن برساند، و اين موضوع چنان كه فرموده است محال است، و برهان آنچه در اين
باره فرموده اين است كه خلل و نقصان و پايان گرفتن و به نهايت رسيدن آنچه در مقدور
است مستلزم محدوديّت و نياز است، كه اين دو از صفات ممكنات مىباشد و خداوند واجب
الوجود است و هيچ يك از شئون او ممكن الوجود نيست. و چون هر چه در معرض اين احوال
قرار گيرد در زمره ممكنات است، بنا بر اين واجب الوجود از اين احوال منزّه
مىباشد، همچنين برهان گفتار آن حضرت كه فرموده است: لا يلويه شخص عن شخص يعنى:
كسى نمىتواند او را از ديگرى روگردان كند، تا ... و لا تولهه عن عقاب اين است كه
روگرداندن و سرگرم شدن مستلزم غفلت از چيزى، و پرداختن به چيزى ديگرى است كه پيش
از اين از آن غافل بوده است، همچنين اگر دادن نعمتى مانع از باز گرفتن نعمتى ديگر
شود، و خشم و غضب، بذل لطف و رحمت را جلوگير باشد مستلزم اين است كه قدرت او محدود
و ناچيز بوده و تعلّق به منشأئى جسمانى داشته باشد، كه