واژه سجف و جلابيب را براى پوشش سياهى شب
استعاره فرموده و مناسبت آن روشن است، و اين كه از ميان ستارگان، ماه را اختصاص به
ذكر داده براى اين است كه ماه از آيات بزرگ الهى است، تقابل ميان روشنى و تاريكى
مقابله عدم و ملكه است، و هر يك از اين دو به وجود سبب خود موجود، و به عدم سبب
خود معدوم مىگردد و بر طرف شدن يكى به سبب وجود ديگرى نيست، و آشكار است كه در
اين صورت روشنايى ماه و ستارگان، مانع وجود و تحقّق تاريكى شب نيست بلكه روز و شب
بر حسب تعاقب اسباب آنها كه در نهايت به قدرت صانع حكيم جلّت قدرته منتهى مىشود،
از پى هم در مىآيند.
(39023- 38952)
فرموده است: فسبحان ... تا فى بطنها.
اين سخنان خداوند را از نظر علم او كه بر همه اشياء كلّى و جزيى
احاطه دارد از شايبه خلاف تنزيه مىكند، منظور از مطأطئات گوديهاى زمين است، مراد
از و ما يتجلجل به الرّعد (آنچه رعد صدا مىكند) تسبيح رعد است كه در قرآن آمده
است: «وَ يُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ[1]» و اين تسبيح، زبان حال رعد است كه با بانگ و نهيب خود بر كمال قدرت
خداوند كه ابرها را مسخّر كرده و در كنار هم گرد آورده و به صدا در آورده گواهى
مىدهد، و پيش از اين سبب پيدايش رعد را شرح دادهايم.
جمله و ما تلاشت عنه بروق الغمام
اشاره است به آنچه بر اثر تابش برق ابرها در جلو چشمها نمايان و
منكشف مىشود، اين كه به جاى ماتلاشت، ما أضاءته نفرموده، براى اين است كه مفهوم
ما تلاشت به كشف و حصول علم برگشت دارد و علم در اين جا فراگيرتر است، زيرا شامل
آنچه به چشم آفريدگان در نمىآيد نيز مىگردد در صورتى كه مفهوم جمله ما اضاءت
منحصر به چيزى است كه همه با چشم آن را ادراك مىكنند، اين كه عواصف (بادهاى سخت)
به أنواء اضافه شده
[1] سوره رعد (13) آيه (13) يعنى: و رعد او را تنزيه و ستايش
مىكند.