گرداند تا بر ضدّ آن به پا خيزند و در هر دو
حال براى خود چارهاى جز تفرقه و مخالفت نمىبينند.
پس از اين امام (ع) با ذكر اين كه مرگ را بيش از هر چيز دوست مىدارد
بدرفتارى آنها را با آن بزرگوار به آنان گوشزد مىكند، أبو الطيّب شاعر در دو بيت
زير، اين حالت را شرح داده است:
اين سخن به نيكيهايى كه آن حضرت در باره آنها فرموده است اشاره دارد،
مقصود از دارستكم الكتاب تعليم و آموزش كتاب خدا به آنهاست، و مراد از فاتحتكم الحجاج
آموختن طريق مجادله و انواع مختلف استدلال است، و منظور از عرّفتكم ما أنكرتم
شناساندن امورى است كه براى آنها ناشناخته بوده است. و در جمله سوّغتكم ما مججتم
واژه تسويع را كه به معناى گوارا ساختن است يا براى عطايا و مقرّريهايى كه به آنها
مىپرداخت استعاره آورده است، زيرا اگر آن وجوه به وسيله ديگرى مانند معاويه به
آنان داده مىشد بر آنها حرام بود، و يا براى علوم و معارفى كه در حلقوم اذهان
آنان فرو مىريخت استعاره گرديده است، همچنين واژه مجّ (چيزى را از دهان پرت كردن)
استعاره است يا براى محروميّت آنان از رسيدن به اين دانشها جز از طريق آن حضرت و
يا براى خالى ماندن اذهان آنها از دانش و معرفت و كندى و تيرگى درك آنها استعاره
شده است، و گويى گوارايى و صلاحيت پذيرش نداشته و آنها با به دور انداختهاند، و
مناسبت استعاره در هر دو صورت روشن است.
[1] اين درد تو را بس است كه مرگ را شفابخش خود مىبينى- و بس است
اين كه مرگ مورد آرزو باشد.
[2] مرگ را آرزو كردم و اين هنگامى بود كه دوست را آزارگر و دشمن
را كينهتوز ديدم.