داشته باشد، سازنده و پديد آورنده است نه به
كمك اعضا، لطيف است امّا به او پنهان گفته نمىشود، بزرگ است ليكن جفا كار توصيف
نمىگردد، بيناست نه به داشتن حسّ بينايى، مهربان است نه به دلسوزى و نازكدلى،
چهرهها در برابر عظمت او خوار، و دلها از هيبتش لرزان است.»
[شرح]
اين يكى از خطبههاى بر جسته آن حضرت در توحيد و تنزيه حقّ تعالى
است.
(38347- 38339)
فرموده است: أ فأعبد ما لا أرى؟
اين عبارت استفهام انكارى است و دلالت دارد بر نفى پرستش چيزى كه درك
و ديدار نشده است، و متضمّن سرزنش پرسش كننده است.
(38359- 38348)
فرموده است: لا تدركه العيون ... تا آخر.
اين سخنان حقّ تعالى را از اين كه با چشم سر ديده شود تنزيه مىكند،
و كيفيّت رؤيت او را كه ممكن است شرح مىدهد، زيرا خداوند مبرّا از جسميّت و لوازم
آن از قبيل جهت است تا چشم سر بتواند به آن متوجّه شود و او را بنگرد و تنها ديده
عقل است كه مىتواند او را ببيند و درك كند، از اين رو ديدن او را با حسّ بصر نفى،
و رؤيت او را با چشم دل اثبات مىكند، و اين همان معناى عبارت لا تدركه العيون تا
بحقايق الإيمان مىباشد، منظور از حقايق ايمان، اركان ايمان است كه عبارت از اقرار
به هستى و يگانگى خداوند و ديگر صفات و اسامى حسناى اوست، و از جمله اينها اوصافى
است كه آن حضرت براى خداوند بر شمرده و او را بدين ويژگيها شناخته است:
(38364- 38360)
1- قريب من الأشياء غير ملامس:
نظر به اين كه مفهوم مطلق قرب، التصاق و چسبندگى است و اينها از
عوارض جسميّت است، لذا نزديك بودن خداوند را به اشيا از اين عوارض تنزيه كرده و
فرموده است قرب او از طريق لمس و چسبندگى نيست، قيد مذكور واژه قرب را در مورد حق
تعالى از معناى حقيقى خود خارج