نيست هر چند هم سودمند افتد، و در برابر
سختيها و رنجها كه زوال پذير است جزع و بىتابى روا نيست اگر چه زيان آور به شمار
آيد.
(19347- 19239)
فرموده است: أو ليس لكم في آثار الأوّلين ... تا لا يبقون.
امام (ع) در اين بيان به مردم آثار پيشينيان و پدران آنها را كه در
گذشتهاند يادآورى مىكند و مىپرسد آيا بدانها عبرت گرفتهايد؟ و اين از نوع
استفهام انكارى [1] است كه دلالت دارد بر اين كه عبرت
نگرفتهاند، و اين بنا بر اين فرض است كه گذشتگان و پدران آنها از خرد برخوردار
بودهاند، چنان كه اينها همين گمان را در باره آنها دارند. سپس هشدارى است بر اين
كه بنگرند و پند گيرند كه گذشتگان باز نمىگردند و بازماندگان باقى نمىمانند،
زيرا همين امر مايه عبرت بسيار است، و نيز تذكّرى است بر اين كه از اختلافى كه در
احوال مردم دنيا مشاهده مىكنند و حالات گوناگون و متنّوعى را كه در مردم
مىبينند، مىتوانند دريابند كه دنيا در هر حالى كه باشد پايدار نيست، و شايستگى
دوام و بقا را ندارد، و اين مردم دنيا هستند كه يكى مرده و ديگرى بر او مىگريد،
به يكى تسليت داده مىشود، ديگرى بر روى زمين افتاده و دچار بيمارىها و دردهاست
ديگرى به عيادت او مىرود و اندوه او را دارد، و ديگرى در حال جان دادن و احتضار
است، و آن كه از همه اينها سلامت مانده است در تكاپوى دنياست بىخبر از اين كه مرگ
در پشت سر اوست و او را دنبال مىكند و از ارادهاى كه در بارهاش دارد آگاه
نمىباشد و خداوند هم از او غافل نيست، و سر انجام هم بايد به دنبال گذشتگان برود
هر چند ماندن او در اين دنيا به درازا كشد.
«ما» در جمله ما يمضي مصدرى است، و اين كه در بيان گروههاى مردم دنيا
مرده را مقدّم داشته است، براى اين است كه يادآورى مرگ بزرگترين موعظه
[1] استفهام انكارى اگر به صورت مثبت باشد مورد پرسش منفى است و
اگر در سياق نفى باشد موضوع پرسش مثبت است. جواهر البلاغه (مترجم)