پس از اين گفتار شيوا و رسا، به ژرفاى انديشه انديشمندان و عمق افكار
دانايان اشاره مىكند كه دور است از اين كه بتوانند اين آفريده را توصيف كنند،
يعنى ناتوانند از اين كه علّت اين رنگها و سبب اختلاف آنها، و اختصاص هر رنگى را
در جاى خود و علل هيأت و شكل آنها و ديگر ويژگيهايى را كه آن حضرت شمرده دريابند و
شرح دهند، زيرا كمترين جزء آن مايه سرگشتگى انديشهها در درك علل، و فروماندن
زبانها از بيان چگونگى آن است، و احتمال دارد منظور آن بزرگوار عجز و ناتوانى
انسان از دقّت و بررسى و شرح صفات ظاهرى اين حيوان باشد، زيرا هر چند گفتار آن
حضرت در اين باره در كمال بلاغت و منتهاى گويايى و رسايى است، امّا با اين همه در
خلال اين اوصاف نكات و دقايقى است كه به وصف در نمىآيد، و در الفاظ نمىگنجد، و
اين به مقصود آن حضرت نزديكتر است، زيرا آنچه پس از اين بعد از تنزيه حق تعالى
فرموده كه پروردگار خردها را از توصيف آفريدهاى كه آن را در معرض ديد آنها قرار
داده و آن را محدود و رنگين و مركّب و مخلوق مىبينند، ناتوان، و زبانها را از
بيان فشردهاى از چگونگى و بيان اوصاف آن عاجز و زبون ساخته مؤيّد اين گفتار است،
پس از اين سخنان دوباره با توجّه به يكى ديگر از مظاهر حكمت و آثار قدرت حقّ تعالى
به تقديس ذات لا يزال او مىپردازد، كه به مورچگان خرد و مگسهاى ريز دست و پا
بخشيده و بدين وسيله به آنها توانايى داده و همچنين ديگر جاندارانى كه از اينها
برتر و بزرگترند همچون ماهيهاى نهنگ آسا و حيوانات بيابانى مانند فيل كه به آنها
اسباب نيرومندى و قدرت عطا فرموده است، سپس در باره اين كه خداوند متعال به مقتضاى
حكمت و تقدير خود، مرگ را براى هر زنده و جاندارى ضرورى قرار داده است اشاره، و با
اين سخن مرگ را كه نابود كننده لذّتهاست يادآورى مىكند.
بايد دانست كه براى طاوس احوال ديگرى كه بيشتر آنها به اين حيوان