سپس امام (ع) آميزه سپيدى را كه در كنار گوش
طاوس نقش بسته، و در باريكى و استقامت به خطّ نازكى مىماند كه قلم آن را ترسيم
كرده باشد، و در سپيدى به رنگ گل بابونه مىماند بيان مىكند، و در باره رنگهاى
گوناگون و فراوان آن به اجمال مىفرمايد: كمتر رنگى است كه طاوس از آن بهرهمند
نبوده، و بر آن برترى نداشته باشد، منظور از اين برترى بسيارى جلا و برّاقى و
درخشندگى ديبا گونه آن است، و واژه ديبا براى پرهاى آن استعاره شده است، پس از اين
امام (ع) پرهاى رنگارنگ طاوس را به انواع گلهايى پراكنده تشبيه مىكند، و با ذكر
اين كه اين گلها را بارانهاى بهارى به بار نياورده و پرورش نداده است به كمال قدرت
آفريننده آنها اشاره مىكند و منظور از اين سخن اين است كه چون پرهاى رنگين طاوس
را به انواع گلها تشبيه كرده، و گلها بر حسب معمول و آنچه در ذهن آدمى است بر اثر
بارانهاى بهارى و تابش نور خورشيد پديد مىآيد، تذكّر مىدهد كه اينها را بارانهاى
بهار و آفتاب تابستان به وجود نياورده، و با اين گفتار عظمت صانع متعال را بيان
مىكند كه بدون ريزش باران و تابش خورشيد اين همه رنگهاى گوناگون را در اين حيوان
آفريده است.
پس از اين حالت ديگر طاوس را كه اين نيز موجب عبرت و توجّه به حكمت و
قدرت صانع متعال است تذكّر مىدهد و آن فرو ريختن و برهنه شدن طاوس اندك اندك از
اين پرهاى زيباى خويش است، و اين كه پرهاى آن همگى بىكم و كاست دوباره با همان
رنگهاى نخستين در جاى خود مىرويد تا آن جا كه تصوّر مىشود اين همان است كه بوده
است، و اين ريختن و روييدن پرهاى طاوس را به فرو ريختن برگهاى شاخههاى درختان و
روييدن دوباره آنها تشبيه فرموده است.
سپس به مراتب حكمت و عظمت قدرت حقّ تعالى در پديد آوردن هر مويى از
موهاى طاوس اشاره مىكند كه اگر نيكو مورد دقّت و بررسى قرار گيرد، از نظر تابندگى
و درخشندگى كه دارد گاهى همچون گل، سرخ، و زمانى مانند زبرجد