مىشمارد، و آنچه از ديدنيها و شنيدنيها
براى او آشكار گشته براى عثمان نيز آشكار قلمداد مىكند، و مانند خود او را از
مصاحبت رسول اكرم (ص) بهرهمند مىشمارد، و سپس تذكّر مىدهد كه ابو بكر و عمر در
عمل و اجراى حقّ از او سزاوارتر نبودند، و او را بر آن دو رجحان مىنهد كه با
پيامبر خدا (ص) پيوند خويشى و افتخار دامادى او را داشته و آن دو از اين امتياز
محروم بودهاند، واژه وشيجة براى پيوند خويشاوندى استعاره شده است، امّا اين كه
عثمان به پيامبر خدا از آن دو نفر نزديكتر بوده براى اين است كه عثمان بر خلاف آن
دو از تيره عبد مناف بوده است، سپس امام (ع) عثمان را از مخالفت با اوامر خداوند
بيم، و پس از آن پرهيز و هشدار مىدهد كه با روشن بودن طريق شرع و برپا بودن
نشانههاى دين، نيازى به تعليم آنچه از او مىخواهند ندارد، و در ادامه سخن به
برترى پيشواى عادل و دادگر اشاره مىكند و صفات او را مىشمارد، و بيان مىكند كه
سنّتها و بدعتها نشانهها و علامتهايى دارد تا به سنّتها اقتدا و از بدعتها دورى
شود، سپس بنا به آنچه از پيامبر اكرم (ص) روايت شده است چگونگى احوال پيشواى
ستمكار را در روز رستاخيز بيان مىكند. پس از آن عثمان را به خداوند سوگند مىدهد
كه مبادا او آن پيشوايى باشد كه در اين امّت كشته مىشود، و پيامبر گرامى (ص) با
همين عباراتى كه امام (ع) پس از جمله «يقال» بيان فرموده است، يا با الفاظى مناسب
با اين معنا از اين قضيّه خبر داده است. آن گاه حضرت، عثمان را نهى مىكند از اين
كه مركب رهوار مروان بن حكم باشد، يعنى پس از رسيدن به سنين بالاى عمر و گذرانيدن
آن، اجرا كننده مقاصد و اهداف مروان نباشد، و مىدانيم كه مروان از مهمترين اسباب
و انگيزههاى برانگيختن مردم بر كشتن عثمان بود، او آراء و تصميماتى را كه عثمان
در نتيجه مشورت با على (ع) و جز او اتّخاذ مىكرد وارونه جلوه داده و خلاف آن را
اجرا مىكرد، همچنين او با مهمترين صحابه كينه و دشمنى داشت، و بالاخره مروان طريد
رسول خدا (ص) و رانده شده از جانب آن حضرت به بيرون مدينه بود.