منظور از قوم، طايفه قريش است، و مصباح انوار إلهى استعاره براى برگزيدگان
خاندان پيامبر اكرم (ص) است. همچنين ينبوعه (چشمه آن) براى آنها استعاره است زيرا
آنان معدن دين و پايههاى آنند، و مناسبت هر دو استعاره روشن است. مقصود آن حضرت
از اين سخنان اين است كه آنان كوشيدند خلافت را از جايگاه خود بيرون برند، و اين
امر را از معدن آن و شايستهترين محلّ خود كه خاندان پيامبر (ص) است زايل و خارج
سازند. واژه شرب (آبشخور) براى امر خلافت، و لفظ جدح (آميختن) براى تيرگى و كشمكش
واقع ميان مردم به خاطر اين امر، و واژه و بيىء (وبادار) به ملاحظه اين كه موضوع
خلافت سبب بروز نابودى و كشتار ميان آنان مىگردد، استعاره شده است.
(33834- 33809)
فرموده است: فإن ترتفع ... تا آخر.
يعنى اگر بر من گرد آيند و اين محنتها و كينههايى كه دچار آن
گشتهايم از ميان ما بر طرف شود من آنها را به سرچشمه زلال حقّ رهبرى خواهم كرد، و
اگر از دشمنى خود دست باز ندارند و بخواهند بدين احوال باقى باشند، هيچ تأسّف و
اندوهى بر آنها روا نيست، در اين جا امام (ع) به آيهاى از قرآن كريم استشهاد
مىكند كه حاكى تأديب نفس و وادار كردن آن به ترك تأسف و اندوه برايمان نياوردن
آنهاست، و چون آيه مشتمل بر اين است كه خداوند به كردار زشت آنها آگاه است مشعر بر
تهديد و وعده عذاب به آنها نيز مىباشد.